پدیدارشناسی ویلا | شهر ویلا

پدیدارشناسی ویلا

شهر ویلــا

توسعه‌ی آکادمیک ویلا

 

گفت‌وگو
| مجتبی رفیعیان |
+ دکترای برنامه‌ریزی شهری، دانشگاه تربیت مدرس
+ استادتمام گروه شهرسازی دانشکده‌ی هنر ومعماری، دانشگاه تربیت مدرس

تاریخ انجام مصاحبه: آبان ماه سال 1041

 

از نظر شما ویلا چه معنایی دارد؟
با طرح چند پرسش، مرزبندیِ ماهیت و معنای فضا در واژه‌ای که در ادبیات زیستی ما بروز کرده قابل بررسی است: آیا مفهوم ویلا در بستر فرهنگی ما جایگاهی دارد؟ آیا ازلحاظ نوع و سطح با زندگی ما تناسب دارد؟ آیا این فضای باز و گشوده با اصل محرمیت در معماری، تعارض و تناقضی ایجاد می‌کند؟
خانه‌باغ‌هایی که در گذشته‌ی ما وجود داشتند، زیست مشترک انسان با طبیعت را درون خود پرورش می‌دادند؛ به زبان امروزی مفاهیمی چون زیستِ پایدار و محیطی را دنبال می‌کردند؛ از نوع مصالحی که در ساختشان استفاده می‌شد تا سبک و سیاق فرمی، همگی در راستای سازگاری با زمینه‌ی موجود جان می‌گرفتند و سعی در غلبه بر آن نداشتند.
در فرهنگ سکونتی ما می‌توان خانه‌باغ‌های ایرانی را با ویلا مقایسه نمود؛ جدای از زیست اقتصادی این‌گونه‌ی سکونتگاهی که در دوره‌های مختلف، متفاوت بوده است، ویلا نوعی از خانه است که مکمل و مازاد از سکونتگاه زیست دائمی محسوب می‌شود.
پدیده‌هایی که از بیرون به فرهنگ ایرانی وارده شده‌اند می‌توانند هم ازلحاظ معناشناسی و هم فرم‌شناسی مورد تحلیل و پژوهش قرار بگیرند، اما اگر با نگاهی خارج از دایره‌ی معناشناسی یا سبک و سیاق معماری به موضوع بنگریم، "ویلا" از نظر من یک سبک زیستی است که مانند "اتومبیل" بَعدها به ادبیات زندگی و زیست اجتماعی و فردی ما وارد شده است. بعضی از این واژه‌های تازه‌وارد "ابزار" و بعضی دیگر "معنا" هستند و دسته‌ای دیگر کنش‌های فردی ما را تحت تأثیر قرار داده‌اند؛ مانند "شلوار" که باعث تغییر در نوع تن‌پوش مردم شد و گروهی دیگر مراودات و فرهنگ زیستی نظام سنتی ما را دگرگون ساختند؛ برای مثال، مفهوم دورنگرایی که رهنمون به خلوتِ زاهدی بود به سمت نمایش داده شدن1 سوق داده شد؛ مانند آشپزخانه‌های باز2 که پیش از این در خانه‌ها و آپارتمان‌ها رایج نبود، اما این روزها که خانواده‌ها به سمت هسته‌ای و متمرکز شدن حرکت کرده‌اند به‌صورت گونه‌ی زیست غالب بروز کرده است، به‌ویژه در آپارتمان‌ها که این باز بودن فضای آشپزخانه به دلبازتر شدن خانه کمک می‌کند و به خانم خانه این اجازه را می‌دهد که در هنگام کار در آشپزخانه، نقاط دیگر را تحت کنترل خود داشته باشد، البته این مسئله که چنین تغییراتی از نظر معنایی نیز تعارضی برای ما ایجاد کرده است یا خیر به‌طور جداگانه می‌تواند مورد بررسی قرار بگیرد. در ادبیات معنایی ما "ویلا" الگویی از یک خانه‌ی طبیعی است که با رفتن به خارج از شهر نمود پیدا می‌کند و روی‌هم‌رفته ویلانشینی در داخل شهر بی‌معنا خواهد بود؛ درواقع، ویلا الگویی است تا به‌وسیله‌ی آن از شرایط "زیست دائمی" دور شوید. ویلا مشخصات ویژه‌ی خودش را دارد؛ به‌عنوان نمونه، داشتن حیاط، باز بودن از چهار طرف و چشم‌انداز به طبیعت، پا گذاشتن به دل طبیعت و به نوعی با مؤلفه‌های طبیعی پیوند خوردن. از نظر مفهوم اقتصادی "ویلا" حاصل یک توان اقتصادی مضاعف است؛ به این معنی که ویلا سرمایه‌گذاری بخش مازاد درآمد یک فرد جهت تهیه‌ی مکانی برای تجربه‌ی زیستی با آرامش و رفاه بیش‌تر است؛ بنابراین، یک فرد تنگ‌دست به فکر ساختن و داشتن ویلا نخواهد بود.

این معنایی از ویلا است که نسبت‌به یک فرایند زمانی تغییر پیدا کرده است، نسبت‌به آن چیزی که شما اشاره کردید. تجربه‌هایی از ویلا در کشورهای اروپایی در قرون وسطی با یک معانی تاریخی یا حتی در زمان مدرن که بیش‌تر نوعی از ادعا و سبک جدید معماری را با خود به‌همراه داشته است؛ سازه‌هایی که از اسلوب همیشگی خارج می‌شوند و با گشودگی‌های متعدد و نامعمول به‌سمت طبیعت حرکت می‌کنند و سبک متفاوتی از زندگی را به مخاطبان خود ارائه می‌دهند.
آنچه که در بستر این پدیده اتفاق می‌افتد، آن‌هنگام که وارد بستر فرهنگی شرق می‌شود از فرم، مصالح، محتوای فیزیکی و کالبدی و محتوای فرهنگی و معنایی‌اش جدا است. پرسش‌هایی هم‌چون چگونه زیستی در این کالبد اتفاق خواهد افتاد؟ آیا گشودگی‌های متعدد و نمایش بنا در جهات مختلف و "اکسپوز ساختن بنا" دربرگیرنده‌ی یک خوی فرهنگی است یا یک رویه‌ی اقتصادی را دنبال می‌کند و یا پاسخ به یک نیاز اجتماعی است؟
نمود این پدیده در ایران با موضوعاتی مانند ییلاق‌نشینی و رفتن به خانه‌ی دوم درهم‌ آمیخته است، به‌طوری‌که غلبه‌ی سبکی جدید از زندگی با گسست و جدایی از پیوستار سنتی تاریخ سکونت در ایران با ویلانشینی رقم خورده است، البته باید خاطرنشان کرد که در پسِ این تحول، منافع اقتصادی طبقه‌ی مرفه نقش پررنگی ایفا کرده است. ویلا این امکان را برای طبقه‌ی مرفه جامعه ایجاد کرد تا بتوانند گونه‌ی جدیدی از خانه‌هایی را بسازند و اشاعه دهند که به سبک یا فرهنگ خاصی تعلق ندارد. از نظر من ویلا یک استمرار تاریخی از فرهنگ سکونتی "باغ‌نما" نیست؛ به این معنی که ویلا در تلاش برای ایجاد زیست مشترک و پایدار با باغات و درکل آن مفهوم شاید کمی معنوی‌تر درخصوص باغ نیست، بلکه درحقیقت با حجم‌سازی‌های فخرفروشانه، شیروانی، پنجره‌های فراخ و گشوده، نورپردازی و رنگ‌آمیزی‌های متنوع درصدد تحت تأثیر قرار دادن باغ است؛ مانند نگین روی انگشتر که صریح و واضح خودش را به مخاطب نشان می‌دهد.

آیا فکر می‌کنید که یک ایده‌آل ذهنی و شکلی برای ویلا درجهت تعامل بیش‌تر با طبیعت و اقلیم وجود دارد؟
بله دقیقاً؛ واژه‌ی ویلا به‌خودی‌خود دارای یک معنی انتزاعی است، اما شاید در اینجا ازلحاظ معناشناسی کاربردی نباشد؛ مانند واژه‌ی "کراوات" که اگرچه یک جز است، اما در دل خود حاوی معنا است؛ این معنا بنابر قاعده فقط در فرم و شکل خلاصه نمی‌شود، بلکه از گفتمانی که با اطراف ایجاد می‌کند نیز حاصل می‌شود.
ویلا برگرفته از بستری است که در پسِ آن هنجارها، ارزش‌ها و اخلاقیات نهفته است؛ عنصری است که در بستر فرهنگی خود رشد می‌کند؛ بنابراین، ادعای اینکه در یک بستر ایرانی، ویلاسازی اسلامی خواهیم کرد مانند یک وصله‌ی ناجور کاملاً بی‌معنا خواهد بود. از منظر زبان‌شناسی نیز واژگانی چون کاشانه، خانه، خانه‌باغ، کاشانه‌باغ، مصادیق قوی‌تری هستد؛ این‌ها لغاتی هستند که در بطن خود مفاهیمی از اندازه، محرمیت، فرم سنتی و پیوسته‌تر با محیط و پایداری را دارند و درواقع بیش‌تر درونگرا هستند تا برونگرا. منتسب کردن ویلا به ارزش‌ها و معیارهای فرهنگی ایرانی کار ساختارمندی نیست و به‌نوعی کج‌رفتاری و اتصالی غیرتاریخی، غیراجتماعی و غیرفرهنگی است. "ویلا" به‌خودی‌خود یک عنصر خنثی است که مورد استفاده قرار می‌گیرد؛ مانند استفاده‌ای که از خودنویس می‌شود.

باتوجه‌به وجود معضلات اجتماعی، روانشناختی و سلامتی در شهر، آیا نیاز به زندگی ویلایی را برای ساکنان شهرهای بزرگ به‌رسمیت می شناسید؟
بله؛ من صد در صد به این اعتقاد دارم که به‌دلیل شرایطی که در شهرها اعم از کمبود فضا، قیمت، الگوهای محدود دسترسی و غیره حاکم است، نیاز به یک ساختار، فضا و زیست مکمل یا همان فضای دوم زندگی وجود دارد، پس اصل قضیه طرد نمی‌شود، اما منظور من این است که گاهی این فضای دوم‌ها در جریان تولید ویلا به یک فضای تفاخر و تمایز اجتماعی تبدیل می‌شوند؛ برای مثال، وقتی از بورلی هیلز لواسان و یا نمونه‌هایی مانند آن صحبت می‌کنیم، درعمل با این کار یک تمایز اجتماعی بین یک قشر که در ادبیات شهرسازی به آن 3Gated می‌گویند با دیگران قائل می‌شوید؛
بنابراین، یک اجتماع محصور می‌سازید که ورود و خروجشان کنترل می‌شود، افرادش متمایز و انتخاب‌شده هستند، نوع مصرف فضایی‌شان متفاوت است، خودش را از زمینه جدا کرده و برخوردی متفاوت با انواع مسائل ازجمله نوع مصالح، ستون‌گذاری، رنگ‌آمیزی، پیمون‌سازی، نورپردازی و غیره دارد و به‌نوعی تحمیل‌کننده‌ی خود به طبیعتی است که در آن قرار گرفته و هم‌چنین به جامعه‌ای که نظاره‌گر آن است؛ مانند عنصری ناهماهنگ که از دل گل و گیاه بیرون می‌زند و عربده‌کشی می‌کند، اما درمقابلِ نام‌هایی هم‌چون خانه‌باغ، کاشانه، کاشانه‌باغ، باغ‌کاشانه قرار دارد؛ درحقیقت یعنی خانه‌ای که قدرتش را از باغ می‌گیرد و این باغ است که آن اصالت و تنفس طبیعی و سبزینگی را به خانه می‌بخشد.

آیا نیاز به زندگی ویلایی، پدیدآورنده‌ی یک سبک جدید زندگی و مردم‌سالارانه است؟
بله؛ منظور من هم "نیاز اجتماعی" نیست؛ چراکه وجود نیاز اجتماعی کاملاً بدیهی است. تنفس در طبیعت و حتی قدم زدن در آن از حداقل‌های نیازهای انسانی هستند. روی صحبت ما درباره‌ی ویلا و نهضت ویلاسازی است. نهضت ویلاسازی به‌قدری قدرت پیدا کرده است که ارزش زیست سکونتی‌ خود را از دست داده و به یک زیست فخرفروشانه یا زیست اقتصادی تبدیل شده است؛ این مطلب درواقع آسیب‌شناسی نهضت ورود ویلا در کشور ما است. قصد ما از بازتعریفی که درحال‌حاضر از ویلا انجام داده‌ایم از واژه‌گزینی جدید تا مفهوم آن، تبدیل ویلا به عنصری است که در زیست انسانی به آن نیازمندیم. بی‌تردید انسان نیازمند مکان و فضایی است که بتواند حتی برای ساعات یا روزهایی در آن آرامش داشته باشد، به‌ویژه این نیاز در دنیای پر سر و صدای شهری بیش‌تر احساس می‌شود.

مفاهیم ویلایی فراوانی در ادوار مختلف تاریخی در سرزمینمان وجود دارد؛ آیا می‌توان باغ ارم و باغ شازده را گونه‌ای برای رسیدن به این مفاهیم ویلایی دانست؟
بله؛ درست است. مفاهیم ویلایی را می‌توان در آن بناها به‌خوبی رصد کرد، البته آن‌ها فقط یک ویلا نبودند؛ چراکه در آن‌ها زیست اقتصادی و زیست سیاسی نیز اتفاق می‌افتاده است، اما ازطرفی وجه ویلایی نیز برای طبقه‌ی اشراف داشته است.

آیا شما فکر می‌کنید که این حق تمام طبقات اجتماعی است که "ویلا" داشته باشند؟
صد در صد؛ من با نظر شما موافق هستم. بگذارید از بحث چالشی ماهیت ویلا گذر کنیم، اینکه چگونه وارد فرهنگ ما و تبدیل به موضوعی جهت تفاخر، تمایز و جداگزینی شده است. آنچه که بدیهی است ویلا با بازتعریفی که از آن شد و البته با حفظ و رعایت حریم بسترهای محیطی، می‌تواند پاسخی به حداقل نیازهای انسانی برای تمامی اقشار جامعه باشد. از نظر من این‌ها از ارکان خواسته‌های انسانی و عدالت اجتماعی هستند که جامعه موظف است آن را در اختیار باشندگانش قرار دهد. من این موضوع را از نزدیک در کشورهای بلوک شرق (کمونیستی) دیده‌ام که فضاهای کوچکی را در خارج از شهر به مردم اختصاص می‌دهند؛ فضاهایی که در روزهای تعطیل برای آرامش یا استراحت به آنجا می‌روند و جنبه‌ی تفاخر و مالکیت ندارد.

راجع به ایده‌ی ویلا_مزرعه برای قشر متوسط چه نظراتی دارید؟
البته ما پیش از این تجربه‌های مشابهی هم‌چون ویلا_باغ و برج_باغ در کشورمان داشته‌ایم. آنچه که در ماهیت ویلا دنبال می‌کنیم زمینه‌ای فلسفی دارد، اینکه ویلا می‌تواند به‌عنوان یک نیاز انسانی مطرح شود؛ مانند اتومبیل که در ابتدا قرار بود به رفاه بیش‌تر انسان کمک کند، اما در این فرایند به وسیله‌ای برای تفاخر یا رانت سرمایه‌دار تبدیل می‌شود. بدیهی است که الگوی ویلا دربرگیرنده‌ی نوعی سکونت همزاد با طبیعت است که از نظر من کاملاً پذیرفته است و همه‌ی مردم به آن نیاز دارند، اگر پذیرفته یا مهیا نیست باید کاری کرد تا ایجاد شود، اما در این بین تجربه به ما نشان داده است که نیروی گریز از تعادل در سطح مدیریت اجرایی بسیار زیاد است؛ به‌عنوان نمونه، در مصوبه‌ی برج_باغ اجازه‌ی ساخت ۱۰ درصدی درعمل به ۳۰ درصد تبدیل می‌شود و سپس در کمیسیون ماده‌ی ۵ با پرداخت خلافی‌ مسئله حل‌و‌فصل می‌شود؛ منظور این است که یک روند اجرایی تخریب‌کننده درعمل اتفاق می‌افتد و متأسفانه نیروی اینرسی برای گریز از تعادل در جامعه‌ی ما بسیار زیاد است.

چرا در حوزه‌ی راهنمایی و رانندگی این گریز از ضوابط و قوانین کم‌تر اتفاق می‌افتد؟
چون زدوبندی که در حوزه‌ی خرید، فروش و مالکیت زمین وجود دارد بسیار بالاست و جرم حساب نمی‌شود؛ اگرچه که نوعی خلاف است، اما درنهایتِ امر مجموع خلافی‌ها قابل خریداری هستند و همیشه هم نتیجه‌ی آن در یک تراز مثبت قرار دارد؛ به این معنی که نرخ هر متر خلافی بسیار کم‌تر از قیمت خرید و فروش در بازار است و نیروهای مهارکننده، کنترل‌کننده و نظارت‌کننده معمولاً با لابی این موضوع را حل‌وفصل می‌کنند. من مخالف ساختن نیستم، اما مدلی برای کنترل کردن حد تعادل در مصرف زمین نداشته و نداریم که بتواند به شیوه‌ی اقتصادی، منطقی و نظارت‌شده کار را مدیریت نماید. این درصد‌ ساخت‌هایی که درحال‌حاضر به‌عنوان قانون وجود دارند برای همه‌ی زمین‌ها کاربردی نیست و شما برای تأمین حداقل متراژ برطبق ضوابط، ناچار به افزایش درصد ساخت هستید.

چه موانعی برای ترسیم یک الگوی اجرایی مطلوب وجود دارد؟
پس از عبور از مسئله‌ی معناشناسی و چالش‌های آن که به‌طور مفصل راجع به آن صحبت کردیم، از نظر من مانع اصلی این مسیر، مدل‌سازی فرایندهای اجرایی آن است؛ یعنی ما چه الگویی را بسازیم که قابلیت اجرا داشته باشد و نتیجه‌ی برد_برد4 بدهد؛ به‌عنوان نمونه، اگر شرکت‌های حقوقی، تعهدات ساخت را برعهده بگیرند و متولی اجرایی کردن چند مدول در اندازه‌های کوچک، متوسط و بزرگ شوند در این‌صورت امکان پیگیری حقوقی تخلف و انحرافات مسیر وجود خواهد داشت؛ برای مثال، آپارتمان‌های اجاره‌ای در کانادا توسط شرکت‌ها ساخته می‌شوند، اما ساخت‌و‌ساز در ایران یک سیستم شخصی است؛ درواقع، واحدهای حقوقی در فرایند ساخت حضور ندارند و متعهد و مسئولیت‌پذیر نیستند. نظر من این است که اگر بتوانیم ارزش ساخت در فضای طبیعی را با آستانه‌های نرمال و سازگار با واقعیت مانند ابعاد، دسترسی و هندسه‌ی قطعه و در قالب مدول و براساس حداقل‌ها طراحی کنیم، شرکت‌های حقوقی هم مسئولیت اجرای آن‌ها را بپذیرند و تخطی کردن از آن‌ها پیامدهای حقوقی و کیفری برای آن شرکت‌ها به‌همراه داشته باشد، آنگاه می‌توان انتظار داشت که موضوع موردنظر شما با الگوهای متناظر اجرا خواهد شد، در‌غیر‌این‌صورت با لابی کردن، بده‌بستان و خودسلیقگی‌ها و به‌دنبال آن به‌وجود آمدن تنش‌های اجتماعی، خودِ این فرایند به یک ناهنجار تبدیل خواهد شد. با این فرایندهای مدیریتی به‌شرط پذیرش وظایف حقوقی و باوجود الگوهای از پیش طراحی‌شده‌ی تابع ضوابط مثلثیِ آزاد گذاشتن زمین، نصب موقت و سریع، دخل‌وتصرف حداقلی و غیره قابل پیشبرد و اجرایی شدن است.
فرض می‌کنیم که این مسیر ازلحاظ حقوقی هموار می‌شود، با این وصف آیا شما مشارکت زمین‌های کشاورزی و همجواری واحدهای ویلایی با روستاها را مفید می‌دانید؟
بستگی به موقعیت مکانی دارد، شاید قبل از انجام کار نیاز باشد که گونه‌شناسی5 صورت بگیرد؛ با این تعریف که چه زمین‌هایی مستعد استقرار هستند تا نگاه صفر و یکی برداشته شود؛ چراکه بعضی از مناطق دارای محدودیت‌هایی در ظرفیت آب و خاک هستند، قیود اجتماعی و فرهنگی دارند یا الگوهای دسترسی و خدمات‌رسانی‌شان ناکارآمد است و یا با کمبود مدیریت بحران و خطر مواجه هستند. در نگاه من انجام این کار نیاز به یک چک‌لیست همراه با دسته‌بندی6 از سه تیپ A و B و C دارد که در تیپ A کاملاً مورد تأیید است، تیپ B با شروطی پذیرفته است و تیپ C اصلاْ پذیرفته نیست.

با نگاه به موانع موجود و نیازهایی که در روستاها وجود دارد، گام نخست برای انجام این ایده چیست؟
خودِ این مسئله نیازمند آسیب‌شناسی است و نمی‌شود با مصادیق میدانی و شخصی افراد، قواعدی را برای آن تصویب کرد. ابتدا باید انحرافات و معضلات موضوع جمع‌آوری شود، آن‌هم ازطریق یک کار سیستماتیک، آسیب‌شناسی، جامعه‌شناسی و هم‌چنین بررسی تجارب پیشینی که از واگذاری اراضی روستایی چه در پیش از انقلاب و چه پس از آن داشته‌ایم. متأسفانه مناطق روستایی به‌دلیل آنکه با مشکلات و کمبودهای بیش‌تری مواجه هستند تمایل بیش‌تری به انجام تخلف دارند و به آن به‌چشم یک منبع درآمد جدید نگاه می‌کنند. در شهرها هم همین‌طور است؛ به این معنی که هرچه تخلف بیش‌تر باشد پول هم بیش‌تر است، پس می‌بینیم که تا چه‌اندازه به آسیب‌شناسی نیاز است، البته منظور یک گزارش مفصل نیست، بلکه گزارشی ۱۰ تا ۲۰ صفحه‌ای است که نشان‌دهنده‌ی حقیقت، اصالت وضع، تجارب اتفاق افتاده‌، انحرافات، اتفاقات حقوقی و نظارتی و رانت‌های پشت پرده باشد. بدون تردید چنین گزارشی می‌بایست متوجه تنوع حجم این انحرافات در مناطق روستایی مختلف باشد؛ برای مثال، ارزش زمین و ملک در منطقه‌ی لواسان با روستاهای قزوین به‌لحاظ قیمتی اصلاً قابل قیاس نیست. باید نشان دهیم که این مسئله دارای سه بُعد مختلف اعم از علمی و دانشی، مدیریتی و تخصصی است. تا زمانی که این فرایند با همکاری هم‌زمان این سه بُعد پیش نرود، این طرح قابل اجرا نخواهد بود؛ برای مثال، سیستمی که درحال‌حاضر موجود است تولیدکننده‌ی سیاستی زدوبندی است که تبدیل به یک منبع درآمد خُرد مبتنی‌بر یک چرخه‌ی ناپایدار شده است؛ بنابراین، از نظر من اتفاق چنین طرحی مطلوب است، اما اینکه با کدام خواستگاه و با چه ساختار و دستورالعمل‌ها، آیین‌نامه‌های اجرایی و با چه نهادهای نظارت کننده‌ای باشد، موضوعی است که نیاز به یک مدل مدیریتی دارد.

 
______________________________________________________

1 Expose
2 Open
3 به معنی اجتماعات دروازه‌ای، اجتماعات محصور
4 win-win
5 Typology
6 Category

 

گفت‌وگو
| مجتبی رفیعیان |
+ دکترای برنامه‌ریزی شهری، دانشگاه تربیت مدرس
+ استادتمام گروه شهرسازی دانشکده‌ی هنر ومعماری، دانشگاه تربیت مدرس

تاریخ انجام مصاحبه: آبان ماه سال 1041 

 

با ما در ویلا بمانید؛
ویلا بخوانید؛
اخبار ویلا را دنبال کنید!

 

اخبار مرتبط:
+ سخن سردبیر ۱۴
+ مهمانی #ویلا_تارنگ 
+ به ویلای پلاک ۱۴ سر بزنید!
+ مجله‌ی ویلا شماره‌ی ۱۴
+ پنل گفتمان میان‌رشته‌ای

 

مقالات مرتبط:
+ راغ ویلــا
+ حق ویلــا
+ نیاز ویلــا
+ لذت ویلــا
+ شِبه ویلــا
+ مافیای ویلــا

+ مجله‌ی ویلا، نسخه پی‌دی‌اف