معماری ویلا در نروژ

Photos Owner: Nasjonalmuseet, The Architecture Collections | جدول ویلاها در نروژ

 

 

نقش ویلا در معماری معاصر نروژ

همواره وظیفه‌ی اولیه «مسکن» فراهم کردن سرپناه بوده است، و خانه با پیکربندی خود، فعالیت‌ها، احساسات و روابط اجتماعی ساکنانش را تحت تأثیر قرار می‌دهد. اما در کارکرد «خانه رویایی» و به ویژه به شکل ابزار تکمیلی در زندگی جامعه میانه (بورژوازی)، نمایش عملکرد فرهنگی (تا همین اواخر) به میزان زیادی محدود به جامعه غربی بوده است. در اوایل قرن هجدهم گونه‌ی جدیدی از معماری، یعنی ویلاهای جامعه‌ی میانه و الگوی جدیدِ سکونت چنان که می‌شناسیم، تولید شد (Archer,2005). با توسعه تکنولوژی‌های ساختمان‌سازی، توده‌ی شهری متراکم‌تر شد؛ از همین روی، تمایل به داشتن خانه آخر هفته به سرعت افزایش یافت. از اولین بارقه‌های مدرنیته در اوایل قرن بیستم تا به امروز، ویلا به عنوان بستری برای آزمایش‌گری طراحی شناخته می‌شود. مدرنیسم [آن سویه‌ی معمارانه‌ای که بیشتر محصولات این قرن را شکل داده] توسعه فرم‌های جدید مسکن را به عنوان پروژه‌های نظری خود پیش برده است.

 

ویلا همان جایی بود که معماران برای آفرینش فرم‌های جدید مطلوب یافته‌اند و بدین وسیله شیوه‌ی زیستی جدیدی را عرضه داشتند. آلوار آلتو، رادولف شیندلر، فرانک لوید رایت، فرانک گهری، ایلین گری، چارلز و ری ایمز، چارلز گواتمی، کارلو اسکارپا، هرزوگ و دموران، و غیره؛ اغلب معماران عالی در سده‌ی گذشته، کارشان را با یک ویلای نمادین آغاز کرده‌اند.

 

از آن جا که طرح ویلا ابتدا از سوی نجیب‌زادگان روم باستان مقرر شد، برنامه‌ی اصلی آن برای بیش از دوهزار سال بدون تغییر باقی مانده است. بنابراین ویلا یک پارادایم منحصربفرد بوده است؛ دیگر گونه‌های معماری [کاخ، پرستشگاه، کارخانه] در فرم و اهداف کارکردی خود، شخصیت ذهنی، و ماهیت تولید و ساختِ خود، بصورت مداوم و گاهی افراطی دستخوش تغییرات شده‌اند. اما ویلا اساساً ثابت باقی مانده است، زیرا نیازی را برآورده می‌سازد که هیچ‌گاه تغییر نمی‌کند؛ نیازی غیرمادی، بلکه روانشناختی و ایدئولوژیکی، که تحت تأثیر تحولات جوامع و تکنولوژی‌های تکاملی نیست. ویلا خیالی رسوخ‌ناپذیر در برابر واقعیت را در خود جای داده است (Ackerman, 1986).

 

ادبیات شکل نخستین بیان اساطیر است، و از همین روی، ایدئولوژی ویلا نیز در هر دوره توسط شعر و نثر زمانه‌اش انسجام یافته است (Spurr, 2012). درواقع، آثار ادبی صرفاً بازتابی از فرهنگ ویلا در زمانه‌ی خود نبوده‌اند؛ آن‌ها مفاهیم ویلا را برای دوره‌های بعدتر ارتقاء داده‌اند. ایجاد و احیای عملکرد ویلا از قرن پانزدهم در ایتالیا تا زمانه‌ی لوکوربوزیه، صراحتاً تصدیقی بر نوشته‌های رومی از دوران جمهوری متأخر تا امپراتوری کاتو، وارو، ویرژیل، هوراس، پلینی جوان، ویتروویوس، و دیگران بوده است. این دوران و سایر ادوار پربار در تاریخ ویلا به گونه‌ای ادبیاتِ اختصاص یافته به طراحی و بهسازی ویلاها و باغ‌های آن‌ها نشان‌گذاری شده است که منبعی غنی برای تفسیر افسانه‌ها بوده‌اند.

 

محتوای ایدئولوژی ویلا ریشه در تضاد با شهر و کشور دارد، فضائل و ظرافت‌های اخلاقی یکی به عنوان آنتی‌تز افراط و تفریط طرف دیگر ارایه می‌شود. پارادایم ویلا یک تناقض فرهنگی است؛ زیرا از منظر اجتماعی، ویلا کالایی محافظه‌کارانه و اشرافی است که تنها برای افراد دارای امتیاز و قدرت در دسترس بوده و ایدئولوژی حافظ آن بیش از دوهزار سال دست‌نخورده باقی مانده است. با این حال، ماهیت افسانه‌ای ایدئولوژی ویلا، از قید این نوع محدودیت‌های سودمندی و بهره‌وری رها شده و آن را به شکلی ایده‌آل متناسب با آرمان‌های خلاقانه‌ی سازنده و معمار می‌سازد. لیکن این خلاقیت الزماً محدود به قلمروی سلیقه است. از این نگاه، طراحی ویلا به موازات مد و پوشاک دیده می‌شود که به همین ترتیب و با پیروی از خواسته‌ای تغییرناپذیر، از زمان تولید ثروت مازاد، افراد را وسوسه کرده است (Ackerman, 1986).

 

سبک زندگی ویلای نوردیک

موفقیت ویلا به یک عامل کلیدی وابسته است: «امکان ارایه پاسخ و راهکاری برای بسیاری از چالش‌های دوران معاصر خود». با این حال، موفقیت در نروژ ضرورتاً به دانش، رمانتسیسم و شیفتگی نسبت به طبیعت بازمی‌گردد. ویلا می‌تواند طراحی و موقعیت مکانی خود را متناسب با ایده فضای باز به عنوان فضایی برای بازآفرینی و حفظ سلامت هم‌خوان سازد (Johansen, 2005). لذا طبیعت به عنوان بخش مهمی از فرهنگ و هویت نروژی در نظر گرفته می‌شود. ویلاهای حومه شهر، خود به مفهوم مشابهی تبدیل شده‌اند. سبک بودن، طراحی منظر، و متریال از عوامل مشترکی است که بین انواع مختلف از این ویلاها به چشم می‌رسد. آن‌ها تداوم هویت ملی بین سنت و مدرن را تا اندازه‌ای تجسم بخشیده‌اند و عمدتاً به سبک سوئیسی و اخیراً به سبک مینی‌مالیسم ساخته می‌شوند.

 

آن‌طور که کریستین نوربرگ-شولتز گفته است، «طبیعت» در مرکز گذران فراغت نروژی‌ها قرار دارد: «شمال و جنوب نام‌های آشنایی هستند. وقتی این عبارات را به کار می‌بریم، نه به جهت‌های اصلی بلکه به قلمروهایی با شخصیت و هویت مشخص فکر می‌کنیم. ما از شمال به جنوب سفر می‌کنیم تا گرما و خورشید و آن چیزی که در این بین است را تجربه کنیم؛ ما از جنوب به شمال سفر می‌کنیم -خوب، این دقیقاً همان سؤال است! چه چیزی آن‌جا می‌یابیم؟ چه چیزی دنیای نوردیک را متمایز ساخته است؟» (Norberg-Schulz, 1997).

 

اثرگذاری دولت نروژ بر معماری

دولت با کار مداوم در زمینه‌ی برنامه‌ریزی و ایجاد قانون ساختمانی و سایر قوانین، مهم‌ترین چارچوب نظارتی را برای تغییرات در محیط فیزیکی تعیین می‌کند. در بخش انرژی، پردازش امتیازات ابزاری است که می‌تواند چنین چارچوب نظارتی را فراهم کند. افزایش تقاضا برای استفاده محتاطانه از منابع و عملکرد بهینه در ساختمان‌ها و ساخت‌وسازهای با بودجه دولتی، منجر به تشکیل هنجارها و استانداردهایی برای طراحی و اجرای ساختمان‌ها و زیرساخت‌های شهری شده است. این استانداردها بیشتر به اهداف مشترک و حرفه‌ای در ارتقاء کیفیت معماری منتهی می‌شوند.

 

در آگوست سال ۲۰۰۹، دولت نروژ اولین سیاست‌گذاری یکپارچه در معماری را راه‌اندازی کرد. «بنیاد طراحی و معماری نروژ» نقشی کلیدی در اجرای آن سیاست ایفا کرده است. هدف از اجرای این اقدام، ارتقا کیفیت برنامه‌ریزی و ساخت‌وساز ساختمان‌هاست. نمی‌توان مفهوم «کیفیت» را به عنوان نگرشی خاص به معماری و محیط تعریف کرد، بلکه بهتر است آن را نوعی از طرز فکر و رویکرد بدانیم؛ به بیانی دیگر از قول معمار بریتانیایی نورمن فاستر: «کیفیت هرگز درباره‌ی پول نبوده، بلکه درباره‌ی شیوه‌ی نگرش ذهنی است».

این سند سیاست‌گذاری سه چالش اصلی پیش روی معماری را شرح می‌دهد:

·        پایداری و تغییرات آب‌وهوایی

·        تغییرات و تحولات [در حوزه‌های مختلف اجتماعی، اقتصادی و ...]

·        دانش و نوآوری

بنیاد طراحی و معماری نروژ به عنوان مشاور ویژه‌ی وزارت فرهنگ در زمینه‌ی معماری و طراحی فعالیت می‌کند (norskform, 2011).

 

یک مؤسسه‌ی مهم دیگر در توسعه‌ی معماری «موزه ملی هنر، معماری و طراحی»[1] است که وظیفه‌ی حفظ، نگهداری، نمایش و ترویج دانش درباره‌ی گسترده‌ترین مجموعه هنری در نروژ دارد. این مجموعه شامل بیش از ۴۰۰هزار اثر است و طیف وسیعی از نمایشگاه‌ها را برای نمایش هنر، معماری و طراحی نروژی و بین‌المللی در بر می‌گیرد، که در اسلو یا هر جای دیگری در نروژ با برنامه تور سراسری داخلی یا خارج از نروژ ارایه می‌دهد. در سال ۲۰۱۵، این موزه ۶۰۲۵۴۶ نفر بازدیدکننده داشته است. موزه ملی جدید در سال ۲۰۲۲ در اسلو افتتاح خواهد شد. ساختمان جدید، مکانی برای ایده‌های نوین، الهام‌بخش و تجارب فرهنگی قابل توجه خواهد بود (nasjonalmuseet, 2021).



[1] Nasjonalmuseet for kunst, arkitektur og design

 

معماری ویلاهای نروژی

در طول قرون نوزدهم و بیستم، جنبش مدرن تفکر غالب در طراحی بود. در سال ۱۹۱۹، والتر گروپیوس مدرسه باهاوس را در اروپایی بنیان گذاشت که در حال بازسازی خرابه‌های خود از جنگ جهانی اول بود. و نروژ، که همواره بر لبه‌ی فرهنگ جهان ایستاده است، در رخداد هر اتفاقی حاضر می‌شود. در همان سال کیرستن ساند به عنوان اولین زن معمار از NTH فارغ‌التحصیل شد و درباره‌ی معماری جدید مرتبط با تغییرات عمیق اجتماعی هشدار داد. زمانه‌ی جدید به بیان‌گری جدید نیاز دارد. تنها سه سال بعدتر، یعنی سال ۱۹۲۲، لارس بکر اولین خانه خود را به نام ویلا Heyerdahls vei 7c ارایه کرد. در همان زمان لوکوربوزیه در حال راه‌اندازی کار حرفه‌ای خود بود. مدرنیته به اروپا و معماری اروپایی رسیده بود (Brochmann, 2019).

 

معماران نروژی بطور سنتی به دنبال راهی برای ایجاد ارتباط با طبیعت هستند و بیان معماری منحصربفرد خود را توسعه داده‌اند. مفهوم طبیعت، یا بهتر است بگوییم تماشای فضای باز بیرونی به عنوان چیزی منحصراً نروژی و شفابخش، مهم‌ترین بخش در خلق فرهنگ ویژه‌ی ملی در اواخر قرن نوزدهم بوده است. ساکنان اسلو در پاسخ به سؤال این‌که چه چیزی از شهرشان را بیشتر دوست دارند، می‌گویند «جنگل‌ها» یا «مرداب» (Johansen, 2005). معماری مسکونی امروز، در جایی که از «کارکردگرایی نفوذپذیر» سخن می‌گوید، به جنبه‌های مسئله‌پردازی از وجوه مختلف دوران سبک مدرنیسم مرتبط می‌شود. سادگی باید با صمیمیت ترکیب شود و نیم‌نگاهی به آداب و رسوم در موقعیت قرارگیری ساختمان داشته باشد (Johnsen, 2002). در کشوری که به دنبال هویت ملی بوده، افسون گذشته با آگاهی جدید از علم، مراقبت‌های بهداشتی، مشکلات اجتماعی، شرایط زندگی و روابط بین‌المللی ترکیب شده است. اصول اخلاقی و مدرنیته در این دوره تعریف شده است. و همه‌ی این جوانب در معرفی نوع جدیدی از مسکن گرد هم آمدند: ویلا (Johansen, 2005). 

 

متراکم شدن مناطق مسکونی باعث تولید مسئله درخصوص ارتباط بین ویلا و منظر شد. اگر چشم‌اندازی وسیع میسر نباشد، باغی بزرگ یا منظر درختان می‌تواند احساس بودن در طبیعت به شما بدهد. ویلا و باغ غالباً به عنوان یک کل واحد در نظر گرفته می‌شوند (Johansen, 2005). به نظر می‌رسد نزدیکی به طبیعت، متریال زنده و خلق «مکان» اهداف اصلی باشند. این جوانب بر اساس ایده‌های معماری، هنر و صنایع و رومانتیسیسم ملی شکل گرفته‌اند. ارتباط با کارکردگرایی در هر دو وجه برخورد با حجم ویلا یا فضای داخلی شکل می‌یابد که هرکدام زیبایی‌شناسی طراحی خود را دارند.

 

معرفی ویلا به ساخت «کاخ سلطنتی» در کریستیانا (اسلو کنونی) بازمی‌گردد. در سال ۱۸۴۸، این کاخ کلاسیک فصل کاملاً نوینی در تاریخ معماری کشور نروژ گشود. معمار زاده‌ی دانمارک «هانس دیتلف لینستو» (۱۷۸۷-۱۸۵۱) با بکارگیری متریال مدرن، عناصر پیش‌ساخته و دعوت به همکاری از صنعتگران خارجی، بسیار به سمت جدیدترین اصول معماری اروپایی گرایش پیدا کرد (Eldal, 2015). اما پس از این کاخ، ویلاسازی در شیوه‌های مختلفی امتداد یافت که سبک‌ها ویلا در نروژ، به اختصار به صورت زیر است:

در ابتدا ویلاها بصورت کلاسیک ساخته شدند؛ گئورگ آندریاس بول بخش اعظمی از اولین ویلاها را به این سبک (از قرون وسطی تا کلاسیک) بنا نمود. از حدود سال ۱۸۴۰، معماران ساختمان‌های چوبی با نام کلبه‌های سوئیسی را ساختند که از ساختمان‌های بومی آلپ الهام گرفته شده بود. از سال ۱۸۹۲، سبک آکادمیک با ترکیبی از تاریخ و رومانس برای مشتریان ویژه و ثروتمند شکل گرفت. نفوذ معماری آلمان در نروژ که با نئوکلاسیسیم صورت گرفت، با استقلال این کشور در سال ۱۹۰۵ کمتر شد. نسل جدید معماران نروژی که در سوئد تحصیل کرده بودند، پیشگامان معماری ملی شده و سعی در کمرنگ ساختن سنت تاریخ‌گرای آلمان داشتند. سپس آرت نوو (و در ادامه یوگند استایل یا سبک جوانان) وارد معماری ویلاهای نروژ شد و نمونه‌های مختلفی از ویلاها به این شیوه ساخته شدند. در اواخر دهه ۱۹۲۰، مدرنیسم (یا سبک بین‌الملل) از سوی معماران اسکاندیناوی بکار رفت و طرفدارانی در نسل‌های جوان یافت. موفقیت قطعی این سبک در نمایشگاه استکهلم در سال ۱۹۳۰ بود و پس از آن اغلب معماران به جنبش مدرن پیوستند. این موقعیت مستحکم تا سال ۱۹۴۰ جایگاه خود را حفظ کرد. به صورت موازی نیز سبک مینیمالیسم به عنوان کنش متقابل سبک‌های سنتی شکل یافت. لیکن از اواخر دهه ۱۹۳۰ تا ۱۹۶۰، سبک نوردیک با متریال سنگ طبیعی و چوب و بتن، راه خود را به تدریج از مدرنیسم بین‌المللی جدا کرد. سپس سبک بازسازی نروژی در سال ۱۹۴۵ در یک مسابقه‌ی معماری مسکونی، با طراحی ساده، مقرون به صرفه و مونتاژی راه خود را باز کرد. در سال ۱۹۵۰ گروه نروژی معماری PAGON شکل گرفت و هدف اصلی خود را پیاده‌سازی معماری مدرن مطرح نمود. تا سال ۱۹۶۰، طراحی و اجرای ویلا به سرعت رایج شد و اغلب افراد از قشر متوسط جامعه دارای ویلای آخر هفته بودند. در دهه ۱۹۶۰، با معرفی معماری صنعتی با تولیدات پیش‌ساخته، سبک خانه آخر هفته متفاوتی پدید آمد با نام «Hytter». همین‌طور از دهه ۱۹۵۰ ویلاهای بتنی محبوبیت یافتند و از دهه ۱۹۹۰ مجدداً مورد استفاده قرار گرفتند.

 

در قرن بیستم، معماران نروژی از یک سو در ارتباط با سیاست‌های اجتماعی نروژی و از سوی دیگر با نوآوری‌هایشان شناخته می‌شوند. معماری ویلاهای مدرن در نروژ بسیار آینده‌گرایانه بوده و مبتنی بر اصول معماری پایدار و طراحی سبز برنامه‌ریزی و ارایه می‌شوند. نباید تأثیر معماران پیشروی نروژی را فراموش کرد: کریستین نوربرگ شولتز و سور فهن. آن‌ها در تعامل با طبیعت و متریال‌ها، مبنای گفتمان نوینی تولید کرده‌اند تا راه برای نسل‌های بعدی معماران باز شود. معماری نروژ در بازخوانی موقعیت کنونی محیط مصنوع، طیف وسیعی از پروژه‌های ابتکاری و تنوع متریال و فرم‌های غیرمتعارف را تولید نموده است.

 

 

متن | مهشید معتمد + امیرعباس ابوطالبی

 

 منابع: 

 

Ackerman, J. (1986). The Villa as Paradigm. Perspecta, 10-31.

Archer, J. (2005). Architecture and Suburbia; From English Villa to American Dream House, 1690--2000. University of Minnesota Press.

Berg, B. I. (1994). Sakkerhusene til Sølvverket og G.A. Bull. Oslo: Foreningen til norske fortidsminnesmerkers bevaring.

Brochmann, G. (2019). Byggekunst 100 år. Arkitektur N, 9.

Chaplin, D. (1999 ). Consuming work/productive leisure: the consumption patterns of second home environments. Leisure Studies, 41-55.

Christensen, A. L. (1994 ). Sveitserstilens hemmelighet : omkring en stil og dens forvandling. Årbok (Foreningen til norske fortidsminnesmerkers bevaring, trykt utg.).

Crouch, D. (2009). Home, escape and identity: Rural cultures and sustainable tourism. Journal of Sustainable Tourism, 93-101.

Eckersberg, M. (2017). På hytta; Klar tendens: større og mer komfortable fritidsboliger. Arkitektur N.

Eldal, J. C. (2015). Hans Ditlev Franciscus Linstow. Norsk kunstnerleksikon.

Fehn, S. (31 May 1997). Pritzker Prize Acceptance Speech. Bilbao.

Findal, W. (1995). Nordisk Funsjonalisme: Det Internasjonale og Det Nasjonale. Ad Notam Gyldendal.

Galfetti, G. G. (1995 ). Casas refugio. Barcelona: Private re-treats.

Garvey, P. (2008). The Norwegian country cabin and functionalism: a tale of two modernities. European Association of Social Anthropologists, 203-220.

Grøvold, U. (1986). Mur Og pinneverk. the architectural Review, 60.

Haug, J. (2018). Ålhytta i 30 år. Arkitektur N.

Holm, E. D. (2016). Fra hytte til heim. Arkitektur N.

Jens Salmer, E. T. (2006). Norwegian Wood. New York: Princeton Architectural Press.

Johansen, B. V. (2005). Country living in a suburb: The aspect of health in 19th century Norwegian villa architecture. Michael Journal.

Johnsen, E. (2002). Det moderne hjemmet 1910-1940; fra nasjonal tradisjonalisme til emosjonell funksjonalisme : utvalgte villa- og møbelprosjekter av åtte norske arkitekter. Oslo: Det historisk-filosofiske fakultet, Universitetet i Oslo.

Kaltenborn, B. P. (1997). Nature of place attachment: A study among recreation homeowners in Southern Norway. Leisure Sciences, 175-189.

Mallgrave, H. F. (2017). Companion to the History of Architecture || Denmark, Norway, and Sweden: The Flirtation With the French and Its Long-Term Effects. Companion to the History of Architecture, 1-26.

nasjonalmuseet. (2021, 02 02). Retrieved from nasjonalmuseet: www.nasjonalmuseet.no

Norberg-Schulz, C. (1997). Nightlands; Nordic Building. MIT Press.

norskform. (2011, 10 31). Retrieved from norskform: www.norskform.nl

Otero-Pailos, J. (2006). Norberg-Schulz’ hus; en moderne søken etter hjemmets visuelle mønstre. Arkitektur N, 10-17.

Snøhetta. (2018, August). A House to Die In. Retrieved from snohetta: https://snohetta.com/projects/367-a-house-to-die-in

Spurr, D. (2012). Architecture and Modern Literature. University of Michigan Press.

Stanley Cohen, L. T. (1992). Escape Attempts; The Theory and Practice of Resistance to Everyday Life. United Kingdom: Routledge.

Tostrup, E. (2017). To hus; Kontraster på felles grunn. Arkitektur N.

Unwin, S. (2014). Twenty-Five Buildings Every Architect Should Understand; A Revised and Expanded Edition of Twenty Buildings Every Architect Should Understand. Taylor & Francis.

Villa, M. (2000). Rural life courses in norway; Living within the rural–urban complementarity. The History of the Family, 473-490.

 

 

 

 

اخبار مرتبط:
مجله ویلا - ویژه نامه کشور نروژ
گفتگوی مجله ویلا با مدیر دفتر معماری جارموند
گفتگوی مجله ویلا با مدیر دفتر معماری رینتالا-اگرتسون
مراسم رونمایی مجله ویلا- ویژه نامه کشور نروژ
روز جهانی زن مبارک
سخنرانی سفیر نروژ
سخنرانی سردبیر
لوح قدردانی مجله ویلا
تداوم همکاری مجله‌ی ویلا با سفارت فنلاند در ایران
همکاری سفارت سوئد و مجله‌ی ویلا

 

مقالات مرتبط: 
سخن سردبیر شماره ۱۱
اینار جارموند در ویلا دیالوگ
داگور ایگرتسون در ویلا دیالوگ
کاسپر مورک اولنس در ویلا دیالوگ
وقتی همه چیز با چهارباغ آغاز می شود

 

مجله ویلا، نسخه پی‌دی‌ف - شماره یازدهم