پدیدارشناسی ویلا | نیاز ویلا

پدیدارشناسی ویلا

نیاز ویلــا

توسعه‌ی آکادمیک ویلا

 

گفت‌وگو
| شاهو صبار |
+ دکترای ارتباطات جمعی، دانشگاه سوگنگ، کره‌ی جنوبی
+ استادیار دانشگاه تهران

تاریخ انجام مصاحبه: آبان ماه سال 1041

چه چیزی سبب می‌شود که ما یک بنا را ویلا بنامیم؟
از نظر مطالعات حوزه‌ی شبکه‌های اجتماعی، انسان‌ها پیش از اینکه به خصوصیات فیزیکی "ویلا" توجه داشته باشند به "جای دوم" بودن آن دقت می‌کنند؛ این نقل‌مکان از جایی به جای دیگر و دور شدن، از نظر نیازهای روانی جزو تفریحات محسوب می‌شود؛ به‌طورمثال، اگر فردی به‌جز محل اصلی سکونتش بتواند یک مکان دومی هم تهیه کند که به‌لحاظ طبیعت، آب‌وهوا یا شکل ظاهری ساختمان شباهت چندانی به ویلا نداشته باشد، اما هم‌چنان از آن به‌عنوان ویلا یاد خواهد کرد؛ پیش از اینکه به این فکر کند که اصلاً آنجا کجاست و چه کارهایی می‌شود در آن انجام داد و چگونه ساختمانی است، به این فکر می‌کند که جای دومی وجود دارد و می‌رویم که در آن استراحت کنیم.

به‌نظر شما چنین فراری به‎‌کدام‌یک از نیازهای انسانی پاسخ می‌دهد؟
دور شدن از روال عادی زندگی و تغییر وضعیت دادن از دغدغه‌های زندگی روزمره به‌حالت استراحت، موضوعی است که برای هر فرد به‌صورت کاملاً شخصی تعریف می‌شود؛ برای مثال، فردی را در نظر بگیرید که محل اصلی زندگی‌اش در یک خانه‌ی ویلایی در منطقه‌ای آرام ودنج در شهر کرج قرار دارد و یک ویلا هم در شهر رشت دارد، گمان می‌رود وقتی در این ویلا حضور دارد با جنب‌وجوش و شلوغی بیش‌تری روبه‌رو است؛ اگرچه که ممکن است این "جای دوم" با تعریفی معمولی از ویلا که در ذهن ما وجود دارد، مغایرت قابل‌توجهی داشته باشد، اما آنجا هر چه که هست برای این شخص معنی ویلا را دارد؛ چراکه خارج از روال عادی زندگی او است.

نیازهای روانی برای رفتن به جای دوم چقدر مطرح است؟ آیا شخص برای برآوردن این نوع نیاز و برای دستیابی به‌نوعی از آرامش و گفت‌وگو این فرار را طراحی می‌کند؟
بله درست است؛ من تلاش کردم همه‌ی مواردی که شما بیان نمودید را در یک عبارت کلی خلاصه کنم و آن "فرار از روال عادی زندگی" است؛ گاهی این فرار، رهایی از دست اطرافیانی است که در روال عادی زندگیمان مانع از برخورداری‌های ما می‌شوند؛ به‌عنوان نمونه، یک جوان را در نظر بگیرید که به‌واسطه‌ی حضور در یک ویلا که می‌تواند ویلای شخصی خودش، ویلای اقوام و یا حتی ویلای اجاره‌ای باشد برای مدتی از والدین خود دور می‌شود، یا حتی زوج‌هایی که بدون همراهی شریک زندگیشان چندروزی را در ویلا سپری می‌کنند، بی‌گمان مجموعه‌ای از اختیارات و آزادی‌ها در این شرایط برای آن‌ها فراهم است، البته این به معنی تخلف یا خیانت نیست، بلکه به این معنی است که می‌توان در یک "شرایط ساختگی"، آزادی‌هایی را به‌وجود آورد که در شرایط عادی دست‌یافتنی نیستند. شرایط حاکم بر روال عادی زندگی این امکان را ایجاد کرده است که با اختیار خودمان از ریل مسیر زندگی خارج نشویم؛ بنابراین، چنین اقدامی، رهایی از قیدوبندهای زندگی روزمره در شرایطی مجزا را امکان‌پذیر می‌سازد؛ برای مثال، فرض کنید یک فرد در روال عادی زندگی‌اش برای خارج شدن از خانه در شهری مانند کرج مقید به پوشیدن لباس خاصی است، اما همین فرد در جای دومش یعنی ویلا که در شهر رشت قرار دارد از این قیود رهاست و این‌درحالی است که رشت به همان‌اندازه‌ی کرج شهر است و مردمانش همان‌قدر غریبه هستند، اما چه می‌شود که دیگر آن قیدها برای پوشیدن لباس وجود ندارد؟! او می‌گوید "من اینجا توریست هستم"، پس اشکالی ندارد اگر با دمپایی از ویلا خارج شوم و به خرید بروم؛ گویی با آن چندروز حضور در ویلا فرصتی برای فراغت از روال و قیدوبندهای عادی زندگی فراهم می‌شود.

آیا زندگی ویلایی می‌تواند در روستاها یا حومه‌ی روستاها تجربه شود؟
بله؛ نظر من این است که هیچ محدودیتی وجود ندارد. احتمال آن می‌رود که به‌لحاظ معماری و شهرسازی، قیدهای خاصی وجود داشته باشد، اما از نظر روانی هر مکانی که حس "رهایی" را برای فرد ایجاد کند قابلیت ویلا شدن را دارد.

چه ویژگی‌هایی باعث می‌شوند که ویلا در ارتباط با باغ و مزرعه به‌دنبال ارتباط با طبیعت باشد و چه مواقعی ویلا به‌سمت مصرف‌گرایی محض می‌چرخد؟
نظر من این است که بعضی از گزینه‌ها "انتخابی" هستند؛ به‌عنوان نمونه، ممکن است برای بعضی افراد این ایده که از یک شهر به شهر دیگری برویم بی‌معنی باشد، اما برای بعضی دیگر تفاوت چندانی نداشته باشد؛ این افراد می‌گویند که به ویلایمان می‌رویم تا استراحت کنیم. شاید بتوان با پژوهش شما به ویژگی‌هایی رسید که تلقی مشترکی از ویلا برای همگان باشد؛ برای مثال، احتمال آن می‌رود که فاکتور "زمان" یکی از آن موارد است. یک خانه‌ی ویلایی کنار دریا برای فردی که به‌واسطه‌ی شرایط شغلی‌اش شش ماه از سال را در آنجا زندگی می‌کند دیگر ویلا به‌حساب نمی‌آید، پس دسته‌ای از این ویژگی‌ها انتخابی هستند و به سلیقه‌ی افراد و ضرورت‌های زندگیشان مربوط می‌شوند و دسته‌ای دیگر خیر!

آیا درحال‌حاضر "ویلا" را متعلق به افراد خاصی از جامعه می‌دانید؟
بله؛ شاید در گذشته در تهران این‌چنین بود و ویلا به گروه خاصی از مردم تعلق داشت، اما امروزه نشانه‌های ویلاداری به‌ویژه با تبلیغات رسانه‌ای که در این زمینه شده است در قشر متوسط جامعه هم به‌چشم می‌خورد؛ برای مثال، "ویلای اشتراکی با هزینه‌ی اشتراکی" که منظور همان اجاره کردن ویلا به دو شکل اجاره‌ی چندروزه یا خریداری یک ویلا توسط چندین‌نفر است که هر ماه از سال را در اختیار یکی از اعضایش قرار می‌گیرد. این ترفند یکی از نمونه‌های تلاش برای عمومی‌کردن کارکرد ویلا است؛ پدیده‌هایی که از درون طبقه‌ی مرفه جامعه به‌ طبقه‌های پایین‌تر راه پیدا می‌کنند و معمولاً دارای کارکرد هویت‌سازی بیش‌تری هستند؛ انتشار نسخه‌های کپی‌شده از یک نقاشی اصل به‌منظور توانایی خرید آن توسط اقشار مختلف جامعه یکی از این نمونه‌ها است. من فکر می‌کنم که بخش فزاینده‌ای از جامعه‌ی ما که در تلاش برای "صاحب ویلا شدن" هستند، ویلاهایی را جست‌وجو می‌کنند که شکل ظاهری ویلاهای قشر مرفه را ندارد، در بستر‌هایی با جذابیت‌های طبیعی خیره‌کننده قرار ندارد و حتی شاید به‌صورت قسطی و اشتراکی خریداری شده باشد و این افراد بیش‌تر از آنکه به‌دنبال تهیه‌ی محلی برای تفریح باشند در تمنای آن بخش هویت‌ساز "ویلاداری" هستند که داشتنش مربوط به قشر مرفه جامعه است.

آیا زندگی ویلایی را حق همه‌ی اقشار جامعه می‌دانید؟
مفهوم "حق" در اینجا خیلی کاربردی نیست. همه‌ی افراد، حق داشتن همه‌چیز را دارند. در مبحث مصرف‌گرایی بیش‌تر از آنکه مفهوم حق معنی بدهد مفهوم توانایی مطرح است؛ اینکه آیا من توانایی پرداخت هزینه‌های خرید یک ویلا را دارم؟ به‌همین دلیل است که صاحبان تجارت سعی می‌کنند تا با تولید نسخه‌های ارزان‌قیمت از کالاهای هویت‌ساز مربوط به طبقه‌ی اشراف، مانند عطرهای قلابی و ... امکان تجربه‎‌ی این حس خوب را برای طبقه‌های پایین‌تر جامعه فراهم کنند.

آیا ویلا می‌تواند به‌عنوان شبکه‌ای از ارتباطات انسانی کارکرد داشته باشد؟
بله؛ ویلا می‌تواند چنین نقشی را ایفا کند. جامعه‌ی ایران به‌صورتی گسترده در حال حرکت به‌سوی یک جامعه‌ی هسته‌ای است که واحد تشکیل‌دهنده‌ی آن تنها فقط یک خانواده است و نه یک خاندان؛ این بدان‌معنا است که دیگر یک خانه محل زندگی همه‌ی افراد خاندان از پدربزرگ و مادربزرگ گرفته تا فرزندان و نوادگان نیست، بلکه فقط محل زندگی پدر، مادر و فرزندانشان است؛ پرواضح است که چنین تغییری هنوز به‌صورت کامل محقق نشده است؛ اگرچه که دیگر همگی در یک خانه زندگی نمی‌کنند، اما ارتباط بینشان کم‌وبیش پابرجاست و در این شرایط است که ویلا می‌تواند محل خوبی برای گردهم‎ جمع‌شدن اعضای یک خاندان باشد.‌

آیا حرکت به‌سمت جامعه‌ی هسته‌ای به‌معنای تنهاترشدن انسان در عصر دیجیتال است؟
من با تردید و احتیاط، این موضوع را به‌عنوان تنهایی تعبیر می‌کنم. جامعه‌ی اتمی به این معنا است که روابط افراد بیش‌تر براساس قراردادها است تا روابط خونی و خانوادگی؛ برای مثال، اگر در گذشته از هر 100 نفری که یک فرد می‌شناخت 90 نفرشان اعضای خانواده و 10 نفر دیگر دوستان و آشنایان بودند، اما امروز در جامعه‌ی اتمی این روند برعکس است؛ به‌عنوان نمونه، رابطه‌ی همکاری گونه‌ای از روابط اتمی است که با تغییر محل کارتان همکاران شما نیز تغییر خواهند کرد. من فکر می‌کنم با این تعریف می‌توان گفت که امروزه روابط به‌سمت سست‌‌تر شدن در حال حرکت هستند، اما اینکه بتوان تعبیری از حس تنهایی از آن داشت نیاز به مطالعه و تحقیق بیش‌تر به‌ویژه از جنبه‌های روانشناختی دارد.

 

 

گفت‌وگو
| شاهو صبار |
+ دکترای ارتباطات جمعی، دانشگاه سوگنگ، کره‌ی جنوبی
+ استادیار دانشگاه تهران

تاریخ انجام مصاحبه: آبان ماه سال 1041

 

با ما در ویلا بمانید؛
ویلا بخوانید؛
اخبار ویلا را دنبال کنید!

 

اخبار مرتبط:
+ سخن سردبیر ۱۴
+ مهمانی #ویلا_تارنگ 
+ به ویلای پلاک ۱۴ سر بزنید!
+ مجله‌ی ویلا شماره‌ی ۱۴
+ پنل گفتمان میان‌رشته‌ای

 

مقالات مرتبط:
+ راغ ویلــا
+ حق ویلــا
+ شهر ویلــا
+ لذت ویلــا
+ شِبه ویلــا
+ مافیای ویلــا

+ مجله‌ی ویلا، نسخه پی‌دی‌اف