پدیدارشناسی ویلا | لذت ویلا

پدیدارشناسی ویلا

لذت ویلــا

توسعه‌ی آکادمیک ویلا

 

گفت‌وگو
| نعمت‌اله فاضلی |
+ دکترای انسان‌شناسی اجتماعی از مدرسه‌ی مطالعات شرقی و آفریقایی، دانشگاه لندن
+ استادتمام پژوهشگاه علوم انسانی

تاریخ انجام مصاحبه: آبان ماه سال 1041

چه چیزهایی باعث می‌شوند که ما یک بنا را ویلا بنامیم؟
حوزه‌ی کار من انسان‌شناسی1 است و از دریچه‌ی مردم‌شناسی وارد موضوعات پژوهشی می‌شوم؛ به بیان دیگر، ما به حجم فضا و فرایند شکلی معناها و معنازدایی در آن می‌پردازیم. با این نگاه به وضعیت کنونیِ ویلا این پرسش مطرح خواهد شد که "امروزه ویلا در زندگی جمعی جامعه‌ی ما چه معنایی دارد و سرچشمه‌ی این معنا از کجا است؟" و "این معنای شکل‌گرفته چه پیامدهایی را بر محیط‌زیست و توسعه‌ی همه‌جانبه در جامعه برجای خواهد گذاشت؟"
نگاه من از این دریچه به ویلا یک "فضای مصرفی" است که این فضای مصرفی درنتیجه‌ی توسعه‌ی چند فرایند بزرگ برپا شده و معنا یافته است؛ یکی از مهم‌ترین این فرایندها کلانشهری شدن است با این توضیح که کلانشهری شدن، متفاوت از شهری شدن است. روند کلانشهری شدن در کشور ما از حدود سال‌های 1375 – 1370 آغاز گشته است و تا امروز می‌دانیم که حدود 75% از جمعیت ایران شهرنشین هستند که نیمی از آن‌ها در کلانشهرها زندگی می‌کنند؛ ازجمله‌ی این کلانشهرها می‌توان تهران، اصفهان، مشهد، تبریز و شیراز را نام برد. در کلانشهر همه‌چیز کلان، انبوه و متراکم است؛ انبوه لذت‌ها تا انبوه رنج‌ها، از انبوه انسان‌ها تا انبوه اشیای مصرفی و انبوه پیام‌ها در جهان ارتباطی بین آن‌ها، پس این زندگی کلانشهری ضرورت‌هایی با خود به‌همراه دارد؛ ازجمله‌ی آن‌ها نیاز انسان کلانشهری به محیطی فارغ و به‌دور از تراکم جمعیت، انباشت اشیا و انباشت پدیده‌ها و مسئله‌هاست؛ از دیگر فرایندهای بزرگ مؤثر در ایجاد فضای مصرفی، فرایند مصرفی شدن است؛"مصرفی شدن" در انسان هم جنبه‌های مولد و سازنده دارد و هم جنبه‌های مخرب و ویران‌کننده و مانند سایر پدیده‌های اجتماعیِ کلان می‌تواند به‌طورهم‌زمان ناسازگار باشد. "مصرفی شدن" به معنای این است که میل به لذت‌گرایی در انسان‌ به‌صورت فزاینده‌ای رشد می‌کند، به‌طوری‌که شدت این میل بر تمام مسائل غلبه می‌کند و انسان توان کنترل لذت‌ها را از دست می‌دهد. میزان تقاضا جهت دریافت لذت‌ها بیش‌تر از هنجارشان به‌شدت تحریک می‌شود و این تحریک‌پذیری طیف گسترده‌ای از امیال و آرزوها، تفرج، بازی و سرگرمی تا غریزه‌ی جنسی را شامل می‌شود. "مصرفی شدن" تنها یک شیوه‌ی زندگی نیست، بلکه هم‌چون دین و جهان‌بینی، شیوه‌ای از درک و معنا کردن جهان هستی است؛ بنابراین، ویلاسازی و زندگی ویلایی از این دریچه، فضا و مکانی به‌منظور عینیت بخشیدن به تجربه‌ی لذت مصرف‌گرایانه است، البته این نکته را باید اضافه کنم که لذت مصرف‌گرایانه متفاوت از سایر موارد لذت است. بشر همواره انواع گوناگونی از لذت را تجربه کرده است؛ چه لذت‌های جنسی و چه سایر لذت‌ها، اما این نوع از لذت که امروزه در جامعه‌ی مصرفی در حال شکل‌گیری است لذتی انبوه، بی‌وقفه، کنترل‌نشده و بی‌پایان است که لذت متعهدانه‌ای نیست؛ این نوع لذت، تعهدی نسبت به منابع طبیعی و زیست‌محیطی، مسائل اخلاقی و حتی به خودِ فرد ندارد. قدرت لذت مصرف‌گرایانه تا حدی است که انسان‌ها در برخورد با آن برای تجربه‌ کردنش به خودتخریبی هم خواهند پرداخت؛ این نوع لذت به اقتصاد نیز پایبند نیست و به تعبیر یکی از اساتید سرمایه‌داری در قرن‌های 17 و 18 میلادی، محصول زُهد دنیاطلبانه است. مردم در آن دوره کار و کوشش و تحصیل می‌کردند، اما مصرف نمی‌کردند که این امر باعث انباشت سرمایه می‌شد، اما در دنیای امروز در لذت مصرف‌گرایانه تعهدی نسبت به انباشت ثروت و سرمایه وجود ندارد و فرد در مواجهه با کسب لذت به‌اصطلاح عامیانه "سر کیسه را شُل می‌کند"، پس با چنین تعاریفی ویلاسازی یک تجربه‌ی لذتی مصر‌‌ف‌گرایانه است که درنتیجه‌ی بخشی از نیازهای زندگی کلانشهری و انسان زیسته در کلانشهرهای دوران معاصر به‌وجود آمده است، البته تجربه‌ی این نوع از لذت در گذشته نیز وجود داشته است؛ به‌عنوان نمونه، اعیان و اشراف باغ‌ویلاهایی در بیرون یا گوشه‌ای دیگر از شهرها داشتند. هدف از ایجاد آن باغ‌ویلاها خلق زیبایی بود تا با ایجاد پیوند بین انسان و طبیعت تجربه‌ی لذت را بیافرینند، اما آن باغ‌ویلاهایی که در دوران قاجار و حتی در دوره‌ی پهلوی اول شاهدش هستیم، شکلی از تجربه‌ی لذت، زیبایی و مصرف است که در امتداد ارزش‌های جامعه‌ی تولیدی و درواقع جامعه‌ی سنتی است. آسیب نرساندن به فرایند تولید، مقوله‎‌ای است که برای یک جامعه‌ی تولیدی اهمیت دارد؛ ازاین‌رو، بهره‌وری و بهره‌برداری از طبیعت و سایر چرخه‌های تولیدی به‌نحوی سنجیده و حساب‌شده صورت می‌گیرد، اما در یک جامعه‌ی مصرفی این شیوه از تعهد وجود ندارد. باغ‌ویلاهایی که امروزه ساخته می‌شوند، درنهایت فاقد چنین تعهداتی هستند؛ به‌عنوان مثال، این‌روزها روستاهای ما انباشته از جمعیت‌هایی است که دارای زندگی فصلی هستند، کسانی‌که ساکن شهرها هستند و اغلب در روستاهای اطراف زادگاهشان زمینی خریده‌ و ویلایی در آن ساخته‌اند. یکی از مثال‌هایی که من از نزدیک با آن برخورد داشته‌ام منطقه‌ی کویری فراهان در استان مرکزی است که به‌شدت با بحران کمبود آب‌های زیرزمینی مواجه است، بااین‌حال ده‌ها و صدها باغ‌ویلا در آنجا ساخته شده است که با استفاده از پمپ، آب‌های زیرزمینی را استخراج و مصرف می‌کنند. این شیوه‌ی بهره‌برداری از آب‌های زیرزمینی به‌طورمستقیم باعث نابودی کشاورزی و منابع آب‌های زیرزمینی می‌شود. این آب‌ها نه‌فقط برای مصارف حیاتی، بلکه برای آبیاری فضای سبز، پر کردن استخر و فراهم نمودن انواع دیگر سرگرمی‌ها در ویلاهای شخصی مصرف می‌شوند و این بدان‌معناست که ویلاسازیِ صورت‌گرفته هیچ تعهدی به مسئله‌ی بحران آب یا مسئله‌ی فرسایش خاک ندارد.

اشاره می‌کنم به معضلات شهری و نیازهای اولیه‌ی اجتماعی انسان شهرنشین ازقبیل آلودگی، استرس، کمبود فضاهای اجتماعی برای زنان، کودکان و سالمندان، ترافیک و محدودیت برای زندگی آزادانه و خانوادگی به‌ویژه برای طبقه‌ی متوسط و پایین جامعه؛ آیا این قشر به آرامش، سلامت و گشت‌وگذار نیازی ندارد؟
درست است. همان‌طور که پیش‌تر اشاره کردم، کلانشهر شدن مسائل انبوه و انباشته‎ای نیز با خود به‌همراه دارد که بخشی از آن مسئله‌ها همین مواردی هستند که شما برشمردید، اما موضوع مهمی که در اینجا حائز اهمیت است و باید در نظر گرفته شود "گونه‌شناسی ویلایی‌" است تا به‌صورت مشخص‌تر معلوم شود که کدام گروه از ویلاسازی‌ها در اثر مواجهه با کدام دسته از نیازها و درجهت تحقق کدام اهداف ساخته می‌شوند. ملاحظه‌ی مهم‌تر در این بحث درواقع پس از انجام گونه‌شناسی ا‌ست که این امر متوجهمان خواهد کرد که درصد بسیار کمی از این ویلاها به‌منظور پاسخ به مسائلی هستند که شما بیان کردید؛ برای مثال، جمعیت ویلانشین چیزی در حدود 1% از جمعیت کل کشور را شامل می‌شوند و باقی افراد جامعه که شمار بیش‌تری هستند در دسته‌های دیگری قرار خواهند گرفت؛ کسانی که همگی دارای خانه‌هایی بزرگ و اغلب فاقد مشکلات معیشتی در شهرها هستند. باید این نکته را در نظر بگیریم که حدود 70% از انباشت سرمایه‌ی کل کشور در تهران متمرکز شده است؛ بنابراین، این پدیده به‌نوعی تنها مختص به تهران است و نمی‌توانیم تنها با مطالعه بر روی تهران قضاوت کنیم و نتیجه را به کل کشور تعمیم دهیم.

به نظر شما چند درصد از مردم ساکن در شهر تهران به ویلای خارج از شهر نیاز دارند؟ آیا اصلاً قشر متوسط و پایین جامعه حق دارند که خواستار داشتن ویلا باشند؟
البته که این درصدها سمبلیک هستند. این موضوع که حق دارند یا خیر، متفاوت از بحث کنونی ماست، به‌هرحال حقِ داشتن یک زندگی مرفه برای همه‌ی انسان‌ها وجود دارد، اما اگر بخواهیم از دریچه‌ی تعهدات اجتماعی نگاه کنیم جنبه‌های مختلفی قید می‌شود؛ برای مثال، مسائل زیست‌محیطی یکی از مواردی است که باید موردتوجه قرار بگیرد و علتش این است که ویلاسازی منجر به تخریب خاک، آب، جنگل، فضای سبز و حتی آلودگی هوا می‌شود؛ مورد بعدی، نگاه از منظر اجتماعی و در نظر گرفتن برابری و عدالت برای کل جامعه است. در جامعه‌ای که حدود 30% از مردم در فقر مطلق به‌سر می‌برند و چندین میلیون گرسنه وجود دارد تشخیص این نکته که ویلاسازی حق همه‌ی مردم است از نظر اخلاقی و مسئولیت اجتماعی قابل دفاع نیست، البته که این یک اختیار اخلاقی‌ است. باتوجه‌به تمام لطماتی که ویلاسازی به محیط زیست وارد می‌کند، آرزوی ما این است که ای کاش قوانین به‌گونه‌ای نوشته می‌‌شد و قیود و شروطی وضع می‌شد که ساختن ویلا آسان نباشد، آن‌هم در جامعه‌ای که افرادی وجود دارند که توانایی داشتن همه‌ی وعده‌های غذایی را ندارند یا امکان تحصیل برای همه‌ی کودکان مهیا نیست. این نکته را باید بپذیریم که در جامعه‌ی فعلی ما زندگی ویلایی یک سبک زندگی متمولانه یا همان لاکچری محسوب می‌شود، ممکن است روزی برسد که این‌گونه نباشد و داشتن ویلا چنان عمومیت پیدا کند که بخشی از زندگی عادی مردم باشد، آن‌وقت دیگر یک کالای لوکس محسوب نمی‌شود، اما درحال‌حاضر بخشی از معنای ویلا در همین کمیاب بودن آن است. چیزی که در دسترس همگان نباشد خاصیت لوکس بودن پیدا می‌کند و همین قضیه باعث بیش‌تر شدن اشتیاق افراد ثروتمند در به‌دست آوردنش می‌شود؛ به‌عنوان نمونه، اطلاع‌رسانی این افراد به دیگران از برنامه‌ی سفر به ویلاهایشان نمونه‌ای از این اشتیاق است؛ عبارت "می‌خوایم بریم ویلامون" نوعی از به‌رُخ کشیدن منزلت اقتصادی ا‌ست تا نمودی از منزلت اجتماعی افراد!
البته این "ویلا داشتن" محرکی برای کسب کالاهای دیگری نیز هست؛ برای مثال، داشتن اتومبیل لوکس و زندگی مصرفی، تحصیل فرزندان در مدارس غیرانتفاعی و غیره؛ همگی این افردا ثروتمند با بیان چنین مواردی در تلاش برای جدا کردن خود و خانواده‌‌هایشان از دیگر افراد هستند. این خاصیتِ جوامع مصرفی است که افراد ثروتمند به‌دنبال به‌دست آوردن تمامی امیال و آرزوهای خفته‌یشان و تجربه‌ی حداکثری همه‌ی لذت‌ها هستند و همان‌طور که گفتم ویلا بخشی از این لذت‌هاست، درعین‌حال ویلا بخشی از فرایند "تجاری شدن" نیز هست. در جوامع امروزی که همه‌چیز رو به‌سوی "کالایی شدن و تجاری شدن "2 دارد، هویت‌ها با کالاها و ارزش‌های تجاری معنا پیدا می‌کنند، اما در گذشته هویت افراد با ریشه و تبارشان شناخته می‌شد؛ این تبار و ریشه موجب شکل‌گیری خاندان می‌شد؛ مانند هدایت‌ها، مستوفی‌ها، فروغی‌ها و غیره. این هویت در یک بستر زمانی طولانی شکل می‌گرفت و به‌نوعی افراد در بستر زمان از جنبه‌های مختلفی پرورش می‌یافتند؛ به‌عنوان مثال، در حوزه‌ی هنر، علم، فرهنگ، ادبیات، الهیات، آداب‌ورسوم و غیره، هم‌چنین سرمایه‌ی این خاندان‌های معروف از انباشت ثروت اقتصادیشان در طول چند نسل شکل می‌گرفت. امروز دیگر یک جامعه‌ی مصرفی و کلانشهری فاقد مفهومی به نام خاندان است و به‌تبع آن، سیر زمانی نیز در آن دیده نمی‌شود.

آیا ویلا از یک نوع کالای لوکس به یک پدیده‌ی دموکرات تبدیل شده است؟
بله؛ دموکرات شدن هم می‌تواند یک بُعد این مسئله باشد. در گذشته به‌جز خاندان، مذهب و اعتقادات و نیز قدرت محله‌ها از دیگر موارد هویت‌ساز محسوب می‌شدند، اما در جوامع تجاری و کالایی‌شده این کالاها و ارزش تجاریشان است که تعیین‌کننده‌ی هنجارها در جامعه هستند. وقتی مبناهای قدیمی هویت‌ساز از بین می‌روند، نیازمند فاکتورهای جدیدی برای هویت‌سازی هستیم؛ چون بشر همواره نیازمند شناخت خودش است. "من کیستم؟" پرسشی بنیادین است که موجب شناخت، ایجاد ارتباط و تعامل او در جامعه می‌شود. "ویلا داشتن" حاصل جایگزینی "پول و کالا" به‌عنوان مبناهای هویت‌ساز در جوامع کلانشهری امروزی است، البته باید بپذیریم که هنوز خلأ عظیمی بین داشتن ویلا با داشتن جواهرات و دیگر کالاهای مصرفیِ مبتنی‌بر پول وجود دارد؛ چراکه می‌توان از جواهرات بدلی برای تظاهر به مصرف‌گرایی استفاده کرد، اما ویلا فاقد این ویژگی است.

ویلاسازی و صاحبان ویلاهای لوکس در دوران پس از انقلاب را چگونه می‌بینید؟
ویلاسازی درعمل هنوز عمومی نشده است و درحال‌حاضر کم‌تر از 1% مردم ایران مالک ویلا هستند و دلیل اشتیاق زیاد افراد نوکیسه یا اشرافی جهت به‌تصاحب درآوردن ویلا همین دور از دسترس بودنش برای 99% از افراد جامعه است. این افراد برای موجه، مقبول و عقلانی نشان دادن عملشان به همان دلایلی استناد می‌کنند که شما پیش‌تر به آن اشاره کردید؛ دلایلی هم‌چون "شهر شلوغه"، "بچه‌ها خسته شدن"، "یه‌کمی به دورهمی نیاز داریم"، "هوا آلوده‌ست"، "این ویلایی که ما خریدیم باعث جمع شدن فامیل دورهم شده"، "این ویلا رو برای سرمایه‌گذاری خریدیم" و غیره تا بتوانند به این شکل تأیید دیگران را نیز دریافت کنند که البته وجه غالب این رفتار، وجه غیرعقلانی و بسیار پنهان آن است که همان کسب هویت و ایجاد تمایز بین خودشان و دیگران است، اما چون در فرهنگ ایرانی اصطلاح "به‌رُخ کشیدن مال و منال" امر پسندیده‌ای نیست، تلاش می‌کنند با مقبول نشان دادن عملشان از گزند متهم شدن به نوکسیگی، تازه‌به‌دوران‌رسیدگی، رانتخواری و دزدی و غیره دور بمانند؛ این نوع روایات اخلاق‌مدارانه تنها برای عقلانی جلوه دادنِ "ویلاداری" است، پس از امکان داشتن ویلا بهره می‌برم؛ چون داشتن ویلا شکلی از موقعیت را بین مردم به‌خود گرفته است. امروزه درعمل از لذت‌گرایی به‌گونه‌ای بی‌باکانه استقبال می‌شود، اما در پسِ پنهان قیود اخلاقی جامعه‌ی ما این نوع لذت‌گرایی نکوهیده است؛ به‌عنوان نمونه، اصطلاح "ویلا با ژیلا" به‌همان نکوهیدگی و منصوب شدن لذت‌گرایی غیراخلاقی به ویلاداران اشاره دارد، البته به این معنی هم نیست که هرکسی هم که ویلا دارد در حال انجام کارهای غیراخلاقی‌ است، اما در اذهان جامعه این‌طور تلقی می‌شود.

______________________________________________________

1 Anthropology
2 Communication & Commercialization

 

 

گفت‌وگو
| نعمت‌اله فاضلی |
+ دکترای انسان‌شناسی اجتماعی از مدرسه‌ی مطالعات شرقی و آفریقایی، دانشگاه لندن
+ استادتمام پژوهشگاه علوم انسانی

تاریخ انجام مصاحبه: آبان ماه سال 1041

 

با ما در ویلا بمانید؛
ویلا بخوانید؛
اخبار ویلا را دنبال کنید!

 

اخبار مرتبط:
+ سخن سردبیر ۱۴
+ مهمانی #ویلا_تارنگ
+ به ویلای پلاک ۱۴ سر بزنید!
+ مجله‌ی ویلا شماره‌ی ۱۴
+ پنل گفتمان میان‌رشته‌ای
 

مقالات مرتبط:
+ راغ ویلــا
+ حق ویلــا
+ شهر ویلــا
+ نیاز ویلــا
+ شِبه ویلــا
+ مافیای ویلــا


+ مجله‌ی ویلا، نسخه پی‌دی‌اف