مصاحبه امیرعباس ابوطالبی با منوچهر سید مرتضوی

 

ریشه‌ی شکل‌گیری ویلا در تاریخ معماری را از کجا می‌دانید؟

من چون در آلمان زندگی و کار می‌کنم از بیرون به این قضیه نگاه می‌کنم، می‌توانم یونان را نام ببرم و از‌سوی‌دیگر امپراطوری رُم را هم در نظر بگیرم؛ در‌حقیقت ویلا در گذشته به‌عنوانِ مکانی سیاسی محسوب می‌شد؛ یعنی سیاستمداران و قدرتمندان امپراطوری رُم و یونان برای خلوت‌گزینی در منطقه‌ای خوش آب‌وهوا به ساختن چنین بناهایی روی می‌آوردند.

 

 

آیا ویلا عملکرد سیاسی داشته است؟

عملکرد سیاسی ویلا در این حد بود که صاحبانشان با ساخت آن به قدرت رسیدن خود را به نمایش بگذارند.
با بررسی سیر تکامل ویلا در تاریخ معماری می‌بینیم که با وقوع انقلاب صنعتی و بزرگ شدن بورژوازی از نظر قدرت مالی، سرمایه‌داران به چنان موقعیت اجتماعی رسیدند که برای نشان دادن قدرت اقتصادیشان به دیگران اقدام به ساخت چنین بناهایی نمودند. به نظر من این مسئله تکامل را نشان می‌دهد؛ یعنی فقط سیاستمداران قدرتمند این کار را نکردند؛ بلکه بورژوازی هم که از رنسانس آغاز می‌شود در این سیر تکاملی می‌گنجد.

 

 

یعنی سیر تحولی ویلا از سیاستمداران به بورژوازی می‌رسد؟

بله؛ سرمایه‌داری که کارخانه ساخت، بانکدار شد و شرکت‌های بزرگ تأسیس نمود و در‌مجموع شهروندانی که بر‌اساس تولیدات صنعتی خود به چنان قدرت مالی رسیدند که توانستند چنین بناهایی را به‌عنوانِ ویلا برای خودشان بسازند. بیشتر این ویلاها هم در خارج از شهرها قرار داشتند؛ چون با وقوع انقلاب صنعتی و احداث کارخانجات، هوای شهرها بسیار آلوده شد و این آلودگی‌ها سبب‌ساز فرار سرمایه‌داران و پناه بردنشان به خارج از شهرها و ساخت اقامتگاه‌های ویلایی گشت.

 

 

با این حساب آیا می‌توان کاخ‌ها و قصرها را ریشه‌ی تاریخی ویلاها خواند؟

قصر با ویلا شباهت‌هایی دارد، اما یکی نیستند. قصرها مرکز قدرت سیاسی هستند؛ کاخ‌ها و قلعه‌هایی که به کاخ تبدیل شدند هم نمایش قدرت سیاسی و هم مکانی برای تصمیمات سیاسی بودند. قلعه‌ها نیز عرصه‌ای تمام‌عیار برای نمایش قدرت سیاسی بودند.

 

 

قصرهایی که فقط برای مهمانی دادن ساخته می‌شد خیلی به ویلا نزدیک هستند؟

نقطه‌ی اوج این قصرها را می‌توان به‌وضوح در فرانسه دید، به‌ویژه در زمان باروک؛ چون آن‌ها می‌خواستند به تمام اروپا نشان دهند که چقدر قدرتمند هستند. در کاخ آخرین امپراطور آلمان نیز این قضیه مشهود است؛ وی می‌خواسته با این بنای باشکوه قدرت خود را به نمایش گذارد و البته در این کاخ زندگی هم می‌کرده است. این کاخ، درون شهر قرار دارد و طبیعت سلطه‌ای بر آن ندارد و در‌واقع خود بر طبیعت سلطه یافته است. وقتی به باغ‌های این کاخ‌ها نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که تلاش زیاد برای شکل‌دادن به طبیعت یکی از صفات این کاخ‌هاست که این مصداقی از سلطه‌ی بنا بر طبیعت پیرامونش است.

 

 

آیا امروزه پدیده‌ی ویلا دموکرات‌تر شده است؟

بله دموکرات‌تر می‌شود؛ اکنون در غرب به جایی رسیده که دیگر نیازی نیست سرمایه‌دار بزرگی باشید تا بتوانید صاحب یک ویلا شوید؛ یک پزشک هم ممکن است مالک چنین بنایی باشد؛ یعنی دموکراتیک‌تر می‌شود.
ساخت ویلا که در انحصار پادشاه و وزرا بود و به‌همین‌دلیل هم مقوله‌ای سیاسی جلوه‌گر می‌نمود، به‌تدریج از مسیر انحصاری خود خارج شد و به سرمایه‌داران بزرگ و کوچک رسید؛ یعنی داشتن ویلا برای مردم چیز بزرگ و دور از نظری نیست و حتی یک معلم هم در کشورهایی مانند آلمان، اتریش و فرانسه می‌تواند یک ویلا داشته باشد.

 

 

ازلحاظِ فرم و مشخصات، چه ساختمانی را می‌توانیم یک ویلا قلمداد کنیم؟
به‌عنوانِ‌نمونه، لازم است بگوییم که چهار نما داشته باشد و یا به‌عنوانِ خانه‌ی دوم استفاده شود و یا حتماً با طبیعت درگیر باشد؟ در‌مجموع شما چه ساختمانی را یک ویلا می‌دانید؟

ویلا به فرم وابستگی ندارد و توپولوژی مستقلی است که با طبیعت اطرافش دیالوگ دو‌طرفه برقرار می کند. ویلا باید در بستر خویش یک تک‌بنا باشد؛ یعنی در حالت ایده‌آل فاقد همسایه باشد و یا در‌صورت وجود همسایه از آن‌ها فاصله‌ی کافی داشته باشد.

 

 

آیا یک ویلا حتماً باید چهار نما داشته باشد؟

حتی پنج نما هم می‌تواند داشته باشد؛ چهار نمای عمودی در قالب دیوارهای پیرامونی و یک نمای افقی در قالب بام. اگر به «ویلا ساوا»1 اثر «لوکوربوزیه»2 نگاه کنیم در‌واقع پنح نما می‌بینیم.

 

 

حداقل فاصله از ساختمان همسایه برای یک ویلا چقدر است؟

در حدفاصل ویلا با ساختمان همسایه، باغ یا فضای سبزی به ‌اندازه‌ی کافی وجود داشته باشد تا حریم خصوصی ویلا حفظ و تنها بودن احساس شود.

 

 

چند درصد زمین، ساخته شده باشد تا در مفهوم یک ویلا بگنجد؟

بستگی دارد که وسعت زمین چقدر باشد؛ مثلاً در یک زمین صد متر‌مربعی که دیگر نمی‌توان حد و مرزی به وسعت یک محیط سبز بین ویلا و ساختمان همسایه قائل شد. در زمینی کوهستانی به وسعت صد متر‌مربع هم می‌توان ویلای خوبی داشت؛ چون اصلاً همسایه‌ای ندارید. درصد مشخصی را به‌عنوانِ یک قاعده نمی‌توانم بیان کنم؛ چون وابسته به عوامل مختلفی است؛ اما هر‌چه هست، طبیعت باید بر بنا غالب باشد!

 

 

 یعنی معماری ویلا باید با طبیعت دارای یک گفتمان شنیدنی باشد.

سرمایه‌دار، ویلا را به‌عنوانِ مکان دوم آسایش خویش می‌سازد. بیشتر ویلاهایی که امروزه در کشورهای غربی ساخته می‌شوند دیگر مکان دومی برای آسودن نیستند، بلکه مکان اول زندگی و محل زیستی تمام‌وقت هستند؛ این ویلاها اگرچه مکان اول زندگی شده‌اند، اما همچنان پیرو سیستم ویلایی هستند؛ یعنی غلبه‌ی طبیعت بر بنا وجود دارد؛ به‌ این‌ معنا که فضای سبز بزرگ‌تر و گسترده‌تر از بنا است.
کارفرمایان رنسانس و باروک تا پیش از دوره‌ی مدرن به ویلا به‌عنوانِ مکان دوم زندگی نگاه می‌کردند؛ اما امروزه دیگر این یک قاعده‌ی حتمی برای پیدایش مفهوم اقامتگاه ویلایی نیست؛ چرا‌که می‌تواند پذیرای هر دو شیوه‌ی زیست باشد؛ چه تمام‌وقت و چه پاره‌وقت!

 

 

آیا موافق هستید که ویلا یک تیپولوژی مستقل دارد؟ یعنی زیرمجموعه‌ی «Housing» نیست.

بله موافقم؛ ویلا مستقل است. این باز به همان قاعده مرتبط است که طبیعت بر بنا غالب باشد؛ یعنی اگر شما در شهر باشید، امکان تحقق این ایده سخت‌تر است.

 

 

آیا برنامه‌ی ویلا همیشه ثابت است؟

به نظر من نمی‌تواند ثابت باشد؛ چون راه و روش زندگی هر شخص در طول تاریخ همواره متفاوت بوده است؛ نیازها، شیوه‌ی زیست و شخصیت سازندگان ویلاهای دیروز تفاوت عظیمی با امروز دارد و این مسئله در برنامه‌ی ویلا تأثیر چشمگیری دارد. من معتقدم که ویلا باید ارتباط مستقیمی با شیوه‌ی زندگی هر شخص و زمان داشته باشد.

 

 

ویلا چه ارتباطی با انسان دارد؟

ویلا تا حدود زیادی شخص‌محور است. شاید یک هنرمند می‌خواهد در ویلای خود علاوه‌بر استراحت و ... به فعالیت‌های هنری خویش بپردازد، پس به فضای کار هم احتیاج دارد؛ یک کارخانه‌دار، یک نویسنده و یک پزشک همگی به فضای خاصی جهت پیشبرد اهداف کاری خود نیازمند هستند؛ در‌مجموع نمی‌توان فرمول واحدی را برای رسیدن به پاسخی ویلایی بیان نمود.
هر کارفرمایی خواست مشخصی دارد و البته بستر، زمینه، ساخت و ویژگی‌های منطقه در پردازش برنامه‌ی ویلا تأثیر‌گذار هستند.

 

 

با این حساب ویلا می‌شود «انسان - طبیعت - معماری»؟ 

بله؛ می‌توان این‌گونه تفسیر کرد.

 

 

آیا معمار می‌تواند کارفرما را تحت تأثیر قرار دهد و خواسته‌های خود را پیش ببرد؟

این امری دو سویه است؛ تعاملی رفت‌وبرگشتی بین خواسته‌های کارفرما و معمار که باید برقرار شود؛ به نظر من سلطه‌ی معمار بر کارفرما درست نیست. معمار باید بتواند خیلی‌خوب به خواسته‌های کارفرما گوش سپارد و پیش از هر چیز بر خواسته‌های خود در طراحی آگاه باشد. من به‌عنوانِ یک معمار، هر بنایی را نخواهم ساخت؛ اگر کسی بگوید این ساختمان را با این ویژگی‌ها برایم طراحی کن و شما دیگر به چیزی کار نداشته باشید، من آن را نمی‌پذیرم؛ چرا‌که این طراحی، یک‌سویه خواهد بود و گفت‌وگوی بین کارفرما و معمار محقق نمی‌شود.

 

 

واژه‌ی ویلا در کشور آلمان خیلی کم استفاده می‌شود؛ این‌چنین نیست؟

«Eine Familie Zuhause» می‌گویند که می‌تواند ویلا باشد، اما کلمه‌ی ویلا هم استفاده می‌شود.

 

 

آیا ریشه‌ی واژه‌ی ویلا از ایتالیا وارد آلمان شده است؟

رسیدن به یک پاسخ قطعی و قابل استناد در این زمینه نیاز به پژوهش در حیطه‌ی زبان‌شناسی دارد. در آلمان از واژه‌ی ویلا استفاده می‌شود؛ ولی نه به آن صورتی که در ایتالیا مورد استفاده قرار می‌گیرد. در آلمان بیشتر از عبارت «Eine Familie Zuhause» استفاده می‌کنند؛ یعنی «خانه‌ای برای یک فامیل»، البته واژه‌ی ویلا هم استفاده می‌شود؛ اما به نظر من مرز استفاده از آن روشن نیست.

 

 

نظر شما درباره‌ی نمایشگاه خانه‌های ویلایی اشتوتگارت سال 1927 چیست؟ Weißenhofsiedlung Stuttgart

آن‌ها پروتوتایپ هستند و با دید مدرنیته‌ای که در مقابل معماری سنت‌گرا داشتند بر این باور بودند که روش‌های معماری سنتی و محافظه‌کارانه دیگر پاسخگوی خواسته‌های جامعه‌ی صنعتی نیست. نمایشگاه اشتوتگارت یک پروپاگاندا برای معماری مدرن بود و معمارانی که به آن اعتقاد داشتند آثاری از خود را در آن به نمایش گذاشتند تا نشان بدهند معماری روز به چه سمتی می‌بایست حرکت نماید. تمام ویلاهای نمایشگاه اشتوتگارت را می‌توان در دل طبیعت قرار داد تا به تنهایی کار کنند؛ چرا؟ چون اصلاً محیط برایشان مهم نبود. ویلا ساوای لوکوربوزیه را می‌توان از بسترش جدا کرد و در هر جایی قرار داد؛ این ویلا هیچ ربطی به محیطش ندارد، فقط به بستری مسطح و بدون شیب احتیاج دارد که سرسبز باشد. در این بنا انتقال ایده‌ی معماری مهم بود. در ویلا ساوا حتی یک روز هم جریان زندگی به وقوع نپیوسته و کسی در آن سکونت نداشته است؛ چون از نظر تکنیک ساخت با چالش‌های فراوانی مواجه بود. بهترین جای ویلا کجاست؟ جایی که من در آن با طبیعت در تماس هستم؛ اما ویلا ساوا این کار را نمی‌کند؛ چرا‌که در این ویلا فضای طبقه‌ی همکف به کاربری‌هایی چون پارکینگ و سرویس‌ها اختصاص یافته است و جایی که جریان زندگی در آن محقق می‌شود، طبقه‌ی اول است؛ این یعنی ارتباط مستقیم و امکان آمد‌وشد بین شما و طبیعت وجود ندارد.

 

 

به نظر می‌رسد لوکوربوزیه از ویلا به‌عنوانِ بستری برای آزمایش ایده‌ها و آینده‌نگری در معماری استفاده کرده باشد!

بله و کارفرما به‌همین‌دلیل لوکوربوزیه را به دادگاه کشاند؛ اما شانس با لوکوربوزیه همراه بود و به‌دلیلِ وقوع جنگ جهانی دوم جلسه‌ی دادرسی تشکیل نشد؛ بنابراین، بخشی از برنامه‌ی ویلا به معمار بستگی دارد. برنامه‌ی ویلا به‌شدت به شخصیت ساکنانش وابسته است. یک معمار خوب کسی است که فقط خود را نبیند و به خواسته‌های کارفرما هم توجه لازم را داشته باشد تا بتواند ایده‌آل‌ترین فرم را برایش طراحی نماید.
ما به‌عنوانِ یک معمار، خواهان آزمایشگری در این حوزه نیز هستیم تا بتوانیم ایده‌های خود را در ویلا به نمایش گذاریم.
لوکوربوزیه هدف از ساخت این بنا را تجلی پنج اصل معروفش در کالبدی ویلایی معرفی نموده است؛ یعنی می‌خواسته ایده‌ی معماری‌اش را در ویلا ساوا پیاده نماید.

 

 

سیر تکاملی ویلا در زمان را چگونه می‌بینید؟ 

به نظر من تکامل برای انسان بسیار مهم است. ما امروزه نسبت به پنجاه سال پیش به تأثیر اقلیم بیشتر فکر می‌کنیم؛ یعنی بناهایی که می‌سازیم، چگونه با اقلیم منطقه به گفت‌وگو نشسته است. نمایشگاه اشتوتگارت هم می‌گوید «تجربه خوب است؛ ولی ما باید با زمان پیش برویم». امروزه می‌گوییم که تجربه خوب است؛ اما نمی‌توان آن را همچنان ادامه داد؛ مانند ساخت اتومبیل است، شما امروز نمی‌توانید از اتومبیل صد سال پیش استفاده کنید؛ به نظر من زمان برای معماری خیلی مهم است.

 

 

ممکن است هر ایده‌ی تازه‌ای را که امروز امتحان می‌کنیم، در آینده به یک نتیجه تبدیل شود؟! و یا بالعکس، ایده‌های قدیمی روزی به‌عنوانِ روش‌های جدید مورد استفاده قرار بگیرند؟

بله همین‌طور است؛ هر کانسپتی می‌بایست ما را به جلو براند. ما با هر بنا به تجربه‌ی بیشتری می‌رسیم و با تکیه بر این تجربیات است که باید قدم‌های بعدی را برداریم و کیفیت را افزایش دهیم. ویلا یک آزمایش برای معماری آینده است و معمار نیز باید آینده‌نگر باشد؛ هم در زمان حال زندگی کند و هم در آینده. ما با بنایی که می‌سازیم باید داستان زمان خودمان را برای آیندگان روایت کنیم. وقتی به بافت قدیمی یزد می‌رویم، متوجه می‌شویم که مردمانش چگونه زندگی می‌کرده‌اند؛ با ویلاهایی که می‌سازیم باید چگونگی زندگی امروز مردم را به آیندگان نشان دهیم. چرا در گذشته خانه‌ها را در یزد این‌گونه ساختند؟ تماشای خانه‌های قدیمی یزد مانند خوانش یک داستان است؛ با خواندن این کتابِ ساخته‌شده، شیوه‌ی زیست مردمان این شهر به‌شیوایی روایت می‌شود؛ ما باید این روند را به زمان حال و سپس به زمان آینده انتقال دهیم؛ ولی درعین‌حال من با کپی کردن به هر نحوی از کارِ گذشتگان مخالف هستم.

 

 

آیا قبول دارید که سبک کلاسیک در زمان «آندره پالادیو»3 یک پدیده‌ی مدرن و یک ابداع بوده است؟

معماری‌های خوب و معماری‌های دارای کیفیت بالا همیشه راوی داستان زمان خود بوده‌اند؛ بنابراین، سبک کلاسیک در زمان خودش مدرن بود. بناهای یزد در زمان خودش خیلی مدرن بودند و معمارانشان خیلی مدرن فکر می‌کردند.
به اعتقاد من عبارت معماری مدرن کمی مشکل به وجود می‌آورد؛ گویی که معماری معاصر، مدرن نیست؛ چرا‌که مدرنیته یک تفکر است. مدرنیته یعنی اینکه شما برای مسائل زمان خودتان بهترین پاسخ را بیابید.
معماری کلاسیکی که پالادیو در دوره‌ی رنسانس ساخت در زمان خودش مدرن بود؛ در همان روزها خیلی‌ها این نوع از معماری را دوست نداشتند و با آن مخالف بودند. ویلای «آدولف لوس»4 در اتریش مورد حمله قرار گرفت و او را متهم کردند که این نوع معماری را از خاورمیانه آورده است.

 

 

بعد از این دوره جنبش‌های دیگری در اروپا شکل گرفت که معماران جریان‌ساز مهمی را به جهان معرفی کرد. نظرتان درباره‌ی معمارانی همچون میس ون‌درروهه، لوکوربوزیه، آدولف لوس و آلوار آلتو چیست؟ و کدام را بااهمیت‌تر می‌دانید؟

من آدولف لوس را بزرگتر می‌بینم؛ چون آدولف لوس خیلی خیلی رادیکال بود؛ چه در گفتار و چه در ساختار و البته و پیش از همه‌ی این معماران می‌زیسته است. او به تنهایی در اتریش راوی این اندیشه‌ی رادیکالی بود و این در حالی است که باوهاوسی‌ها5 یک تیم بودند. به باور من بدون آدولف لوس نه لوکوربوزیه‌ای به وجود می‌آمد و نه باوهاوسی. آدولف لوس برای من یکی از عجیب‌ترین انسان‌هاست که نگاه مدرن در معماری را در اروپا پایه‌گذاری کرد.
معمارانی دیگری هم بودند؛ اما مثل لوس رادیکال نبودند. همیشه و در هر زمانی معمارانی بودند که می‌خواستند برای زمان خودشان نوگرایی کنند؛ ولی اندیشه‌ی لوس بسیار غلیظ و رادیکال بود و کسی در این زمینه به نزدیکی او نرسید. دکور6 کردن نمای ساختمان برای بسیاری از معماران مهم بود؛ اما آدولف لوس دکور را جرم می‌دانست.

 

 

چند تن از معماران برجسته در دفتر «پیتر بهرنز»7 کار کردند: میس ون‌درروهه، لوکوربوزیه و «والتر گروپیوس»8.

بهرنز هم در زمان خودش مدرن می‌اندیشید. او نیز رادیکال بود، اما نسبت به لوس محتاط‌تر بود. به باور من معمار موفق، معماری است که مدرن فکر کند.

 

 

پیرامون اتهام جامعه‌ی معماران آن روزگار به آدولف لوس در مورد اقتباس از معماری خاورمیانه مطلبی گفتید.

آدولف لوس و لوکوربوزیه هر دو تجربه‌ی سفری درازمدت به ترکیه و مصر را داشتند. تزیینات در معماری خانه‌های منطقه‌ی خاورمیانه به‌ندرت دیده می‌شود.

 

 

یعنی ایده‌ی حذف تزیینات با فرهنگ شرقی ارتباطی دارد؟ و اینکه آیا انتقال فرهنگ ساده‌گرایی عارفانه از شرق به فلسفه وجود داشته است؟ 

تاریخ مملو است از تبادلات فرهنگی و هنری میان اقوام و مناطق مختلف. به نظر من این دو معمار این مقوله را از خاورمیانه گرفتند و با تن‌پوشی از فرهنگ آن را برای اروپا سوغات آوردند. پیش‌تر اشاره کردم که خیلی‌ها به لوس حمله کردند که تو این اندیشه را از خاورمیانه گرفته‌ای و وی برای اینکه خود را در برابر این اتهام تبرئه کند به این جمله متوسل می‌شود که «ما اروپایی‌ها فرهنگ بالایی داریم و مانند ایرانی‌ها آنقدر فرهنگمان پایین نیست که به دکور احتیاج داشته باشیم» و این در حالی است که در آن زمان تزییتات در ایران مانند اروپا قوی نبود؛ بنابراین، لوس برای اینکه بتواند حمله‌ی منتقدانش را دفع کند به ایران حمله می‌کند.

 

 

اگر از زاویه‌ی آزمایشگری و ایده‌پردازی به ویلا بنگریم، بین ویلا و پاویلیون خویشاوندی‌هایی وجود دارد!

بله؛ این خویشاوندی برقرار است و در مورد پاویلیون میس‌ون‌درروهه در بارسلون باید از ویلا صحبت کرد؛ یعنی اگر این پاویلیون را از محل ساختش جدا کنیم و در بستری فراخ و با طبیعتی بکر قرار دهیم یک ویلای تمام‌عیار است.
در طراحی پاویلیون، آزادی زیادتری داریم. در ویلا باید زندگی کرد؛ اما در پاویلیون لزومی برای زندگی کردن وجود ندارد؛ پاویلیون میس‌ون‌درروهه به‌طور شانسی بنایی از آب‌درآمده که می‌توان در آن زندگی کرد!

 

 

طراحی ویلا در دفتر شما چه جایگاهی دارد؟

بله؛ مهم است. ما با طراحی ویلا ایده‌هایمان را می‌آزماییم تا ببینیم آیا اصلاً تحقق این ایده امکان‌پذیر است یا نه؟!
آیا می‌توانیم اصول مدنظرمان را در آن پیاده کنیم یا نه؟!

 

 

آیا تا‌کنون در دفترتان به چیزی به‌عنوانِ اصل، روش و یا مانیفست طراحی رسیده‌اید؟

مانیفست من ربطی به ویلا ندارد و در همه‌ی کارهایم جاری است؛ این پرسش یک پاسخ ندارد. «زمینه»9 برای من مهم‌ترین چیز است. هر بستری با بستر دیگر فرق می‌کند و منظور من از زمینه و بستر، فقط زمین نیست. منظور من از زمینه، آمیخته‌ای از محیط، فرهنگ، دین، اقتصاد و حتی شخصیت کارفرما است؛ برآیند این‌ها باعث می‌شود تا هیچ دو بستری شبیه یکدیگر نباشد. هر بستری فقط یک جواب و یک پاسخ ندارد، بلکه پاسخ‌های معمارانه‌ی متفاوتی دارد.
هر بستری استثنایی هست و اگر ما به‌عنوانِ معمار این نکات استثنایی را کشف کنیم، جوابمان هم استثنایی خواهد بود.

 

 

کدام‌یک از آثار ویلایی خود را جهت انتشار در اختیار مجله‌ی ویلا قرار می‌دهید؟

ویلای «فرهاد دولت‌آبادی».

 

 

طراحی ویلای چه کسی می‌تواند برای شما جذاب باشد؟

همان‌طور که اشاره کردم در این روزها در حال طراحی ویلای «فرهاد دولت‌آبــادی» هستم؛ طراحی این ویلا از دو نظر برای من جذاب است؛ اول اینکه به نظر من بستر ساخت این بنا واقعاً استثنایی است و دلیل دوم، طراحی ویلا برای افرادی است که افکار بازی دارند و تابع الگوی خاصی نیستند؛ تجربه‌ی طراحی برای چنین کارفرمایانی همواره یک پرش فکری را به همراه دارد. این کارفرمایان می‌خواهند به کمک نوآوری‌ها و معماری معاصر داستان خودشان را روایت کنند؛ اینجا دیگر کارفرما، کارفرما نیست و او در‌حقیقت شریک روند طراحی است.

 

 

شما یک ویلای خیلی‌خوب در تهران دارید؛ معمار این ویلا کیست؟

منظورتان خانه‌ی پدری من است؟ آن ویلا نیست. ویلا را باید معنی کرد تا همه‌ی معماران آن را بپذیرند و تابع یک تعریف واحدی باشند. ویلا از نظر من جایی است که با طبیعت درگیر باشد؛ خانه‌ی پدری من با طبیعت درگیر نیست.

 

 

ویلای خودتان را در کدام اقلیم، در کدام کشور، در چه اندازه‌ای می‌پسندید؟

جایی با طبیعتی گسترده؛ اقلیم کوهستانی و ساحلی را می‌پسندم.

 

 

چه مصالحی را برای ساخت ویلایتان انتخاب می‌کنید؟

این چیزی است که در مسیر طراحی مشخص می‌شود؛ اما ویژگی‌های منطقه در این انتخاب اثرگذار خواهد بود.

 

طراحی ویلایتان را به چه کسی می‌سپارید؟

به «پیتر زومتور»10

 

 

چه وسعتی را برای ویلایتان در نظر می‌گیرید؟

به نظر من لزومی ندارد که ویلا وسعت زیادی داشته باشد؛ فضای ویلا برای من مهم‌تر است.

 

 

زمینی به وسعت هزار متر‌مربع برای ویلای شما کافی است؟

بستگی دارد به اینکه همسایه داشته باشم یا نداشته باشم؛ اما اگر همسایه نداشته باشم هزار متر‌مربع هم لازم نیست.

 

 

و اگر همسایه داشته باشید؟

بستگی دارد به اینکه می‌خواهم چقدر فضای ساخته شده داشته باشم؛ مثلاً دویست متر‌مربع کافی است. من معتقد هستم که دو چیز برای موجودیت ویلا لازم است: اول اینکه در هم‌آغوشی با طبیعت باشد و دوم اینکه مکان دوم زندگی باشد. امروزه ویلا به مکان نخست زندگی افراد زیادی تبدیل شده است؛ این ویلا دیگر آن ویلای ایده‌آل نیست. ویلای ایده‌آل من جایی برای آسودن و پناه بردن به آن از شلوغی‌های زندگی روزمره است.

 

 

هر شخصی می‌تواند در ویلا به فضای خاصی علاقه‌مند باشد و آن را شاخص نماید؛ کانون ویلای شما چیست؟

آشپزخانه و فضای کار. در ویلای من باید فضایی وجود داشته باشد که بتوانم در آن در مورد معماری فکر کنم و کار کنم؛ چون معماری بخش بزرگی از زندگی من را پر می‌کند؛ یعنی یک آتلیه داشته باشم، حتی همه‌ی این‌ها می‌تواند یکی باشد؛ اتاقی بزرگ که هم آتلیه باشد و هم اتاق‌خواب و هم نشیمن و هم آشپزخانه. آشپزخانه برای من مرکز گفت‌وگو با دیگران است؛ چون روند زندگی ما مدام در حال تغییر است. امروزه اتاق نشیمن با آشپزخانه در ارتباط مستقیم قرار دارد.

 

 

مجله‌ی ویلا را در مقایسه با مجلات آلمانی چگونه ارزیابی می‌کنید؟

با‌توجه‌به اینکه مدت زمان زیادی است که دنبال‌کننده‌ی مجله‌ی شما هستم، می‌توانم بگویم که کیفیت مجله افزایش زیادی یافته است؛ به نظر من این مجله کاملاً می‌تواند با مجله‌های انتشار‌یافته در کشور آلمان رقابت نماید. یکی از این مجله‌های آلمانی که به میزان قابل توجهی به معرفی آثار ویلایی می‌پردازد مجله‌ی «Häuser» است که به معنی خانه‌ها است. مجله‌ی شما از نظر گرافیکی و محتوا حتی از مجله‌ی Häuser هم بهتر است.

 

 

رابطه‌ی ویلا و شهر را چگونه می‌بینید؟

وقتی شهر باشد ویلا به وجود می‌آید و اگر شهر نباشد ویلا معنایی ندارد؛ یعنی از شلوغی‌های شهر فرار کنند و به جایی پناه ببرند که در آنجا تنهایی را تجربه کنند؛ این امر در شهرهای بزرگ نمود بهتری می‌یابد.

 

 مصاحبه امیرعباس ابوطالبی با منوچهر سید مرتضوی

________________

1 Villa Savoye

2 Le Corbusier

3 Andrea Palladio

4 Adolf Loos

5 Bauhaus

6 دکور واژه‌ای فرانسوی است که در فرهنگ فارسی، معانی زینت، زیور، آذین، صورت ظاهر، پرده، منظره و آرایش برای آن بیان شده است. در این گفت‌وگو برای حفظ ادبیات مورد کاربرد معمار مهمان از اصل واژه استفاده نمودیم.

7 Peter Behrens

8 Walter Gropius

9 Context

10 Peter Zumthor

 

 

چاپ و انتشار تصاویر و مطالب مندرج در این مجله به شرط ذکر منبع "مجله‌ی ویلا" منعی ندارد.
از اینکه با توجه به مورد یاد شده مطالب منتشر شده در مجله‌ی ویلا را بازنشر می‌نمایید، سپاسگزاریم ...